حسین صدیقی
به غیر از گروهکهای تروریستی کومله و دموکرات، گروه های دیگری هم در منطقه بودند که بیآنکه از جایگاه واقعی خود مطلع باشند با تبلیغ بسیار سعی میکردند خود را متولی انقلاب به حساب آورند و با حمایت اکراد افراطی و بعضاً مرتبط با دولتهای خارجی، جمهوری اسلامی را به شکست؛ از جمله سازمان مجاهدین خلق (منافقین)، چریکهای فدایی خلق، تودهایها، پیکاریها و گروههای سلطنتطلب و … که با طرح شعارهای انحرافی و تأکید بر حقوق خلقها، تودهها و امثالهم امنیت را از مردم منطقه گرفته بودند و تنها نقطه مشترکشان بهانهگیری و جنگطلبی علیه انقلاب و نظام نوپای جمهوری اسلامی بود.
امام خمینی با موضعگیریهای بینظیر خود جلوی فعالیتهای انحرافی آنها را گرفته و در سخنانی در دیدار با اقشار مختلف مردم آذربایجان ضمن تأکید بر لزوم هوشیاری مردم در برابر توطئهها فرمودند: «آذربایجان همیشه سد محکمى در مقابل دشمنان ایران بوده است و آسیبپذیر نبوده است. آذربایجان آسیبپذیر نبوده است و نخواهد بود. آذربایجان طرفدار اسلام و پشتیبان اسلام است. آذربایجان با ملت ایران یکى است و ملت آذربایجان و ملت ایران، دو تا نیست، همه یک هستند. اسلام به همه ما حق دارد. … ادا کردن حق اسلام به این است که تفرقه در بین خودمان نباشد. آنهایى که مىخواهند ایجاد تفرقه کنند، از خود برانید …
اهالى آذربایجان نگذارند اختلاف در میان ملت حاصل بشود، اختلاف در بین خودشان حاصل بشود … نگذارید قشرهایى که الهام از خارج مىگیرند و الهام از دشمنان اسلام مىگیرند بین جوانان شما نفوذ کنند و نگذارند وحدت حاصل بشود، تفرقه ایجاد کنند. امروز هر ندایى که برخلاف نهضت اسلامى، بر خلاف انقلاب اسلامى، برخلاف جمهورى اسلامى بلند بشود به نفع اجانب است، به ضرر اسلام. جمهورى اسلامى، جمهورى است که بر او احکام اسلام باید جارى بشود، و مخالفت با جمهورى اسلامى مخالفت با اسلام است. کسانى که نغمه مخالفت با جمهورى اسلامى دارند، مىخواهند اسلام را نگذارند در ایران پیاده بشود. شما برادرها بیدار باشید و هوشیار. توجه داشته باشید که اجانب و توطئهگران ننشستهاند و از همه طرف مشغول توطئه هستند. جوانان عزیز آذربایجانى را نگذارید آنها اغفال کنند. نگذارید با شیوههاى مختلف اغفال بشوند.
عزیزان آذربایجانى! شما همیشه طرفدار اسلام و همیشه سد بزرگ بودید و این سد بزرگ را حفظ کنید. ما مدیون اسلام هستیم. امروز اسلام در موضع حساسى واقع است و کشور شما در موضع حساسى واقع است؛ در مقابل قدرتهاى بزرگ و توطئههاى داخلى و خارجى. اینها که موجب تفرقه مىشوند آلت دست خارج هستند. آنها که در بین اقشار مختلفه ملت ما ایجاد نفاق مىکنند، الهام از خارج مىگیرند. ملت ما هوشیار باشد و بیدار».[۱]
همچنان که پیشتر گفته شد، بعد از پیروزی انقلاب اسلامی فتنهها و بحرانهای بسیاری در منطقه آذربایجان و در مقابل خواست مردم و اهداف انقلاب و امام پیش آمد. یکی از اولینِ این بحرانها، ایجاد بلوا و آشوب توسط حزب خلق مسلمان با حمایت آیتالله سید کاظم شریعتمداری و با همکاری گروههای معاند و ضدانقلابی چون حزب دموکرات کردستان، حزب کومله، فدائیان خلق و… بود.
اوایل مرداد ۱۳۵۸ تشنج در آذربایجان افزایش یافته و خبر رسید که افراد مسلح به پاسگاههای ژاندارمری یورش بردهاند و ژاندارمها را خلع سلاح نمودهاند.[۱] چند روز بعد حزب خلق مسلمان به رهبری آیتالله شریعتمداری خواستار تعویق انتخابات مجلس خبرگان شد، اما به همین هم بسنده نکرد بلکه انتخابات را تهدید به تحریم نمود.[۲] امام خمینی به منظور خنثیسازی توطئههای حزب خلق مسلمان که خواستار تأخیر در رفراندم برای تجدیدنظر در بعضی از اصول قانون اساسی شده بود، پیامی فرستادند که در بخشی از آن آمده است: «…در تقاضای تأخیر رفراندم برای تجدید نظر در بعضی از اصول، باید تذکر دهیم که امروز با وضعی که کشور ما دارد ـ که اساس اسلام در معرض خطر کفر است ـ تعویق و تأخیر ولو برای چند روز خطر عظیم برای کشور و اسلام عزیز است».[۳] امام خمینی همچنین در دیدار با روحانیون تبریز بر لزوم هوشیاری مردم آذربایجان در برابر توطئههای این حزب تأکید نمودند «… مسلم است که آذربایجان با آن غیرتى که دارند و معروف به این معنا هستند آنها و با دیانت سختى که دارند، آنها همیشه در مقابل چیزهایى که کشور ما را تهدید مىکرده است یا خداى نخواسته دیانت ما را، اینها همیشه کوشا بودهاند و حالا هم باز امید ما به همه ملت است؛ و خصوص آذربایجان… و من به وسیله شما به همه برادرهاى آذربایجانى سلام مىرسانم و بدانند که ما دعا گوییم، و ابداً پیش ما مطرح نیست زبان، مطرح نیست ـ عرض مىکنم ـ ناحیه، و این حرفها حرفهاى غیراسلامى است، طاغوتى است. اسلام آمده است براى همه بشر».[۴]
با این حال برنامه شرکتنکردن آنها در انتخابات عملی نشد و این حزب تنها توانست به اقلیتی در مجلس خبرگان دست پیدا کند. با عبور از دو مرحله مخالفت با مجلس خبرگان قانون اساسی و نیز تدوین قانون اساسی توسط آیتالله شریعتمداری، حزب تحتالحمایتش چون نتوانستند نتیجهای بگیرند به اصل مترقی ولایت فقیه اعتراض کردند. زمانی که نمایندگان مجلس خبرگان موضوع ولایت فقیه را مورد بحث و مذاکره قرار داده بودند، اعضای حزب خلق سخت در تلاش بودند تا این بند به تصویب نمایندگان نرسد.
امام خمینی به تبلیغات سازماندهیشده حزب خلق مسلمان علیه مجلس خبرگان و قانون اساسی پاسخ داده و به اقدامات آن شدیداً اعتراض نمودند. «قضیه ولایت فقیه یک چیزی نیست که مجلس خبرگان ایجاد کرده باشد. ولایت فقیه یک چیزی است که خدای تبارک و تعالی درست کرده است. همان ولایت رسولالله هست؛ و اینها از ولایت رسولالله هم میترسند! شما بدانید که اگر امام زمان ـ سلاماللهعلیه ـ حالا بیاید، باز این قلمها مخالفاند با او؛ و آنها هم بدانند که قلمهای آنها نمیتواند مسیر ملت ما را منحرف کند. آنها باید بفهمند اینکه ملت ما بیدار شده است و مسائلی که شما طرح میکنید ملت میفهمد، متوجه میشود، دست و پا نزنید! خودتان را به ملت ملحق کنید. بیایید در آغوش ملت. قلمهای شما از تفنگهای آن دموکراتها به اسلام بیشتر ضرر دارد. نطقهای شما به اسلام ضررش بیشتر از آن توپهایی است که آنها به جوانان ما میبندند و تفنگهایی که آنها میبندند؛ ضررش به اسلام بیشتر است، برای اینکه آنجا دشمن معلوم است و شما به صورتهای مخفی به میدان میآیید. قلمهای شما از سرنیزههای رضاخان بدتر است برای اسلام! و شما مضرتر هستید از رضاشاه و محمدرضا برای اسلام، برای اینکه آنها معلوم بود مخالف هستند و مردم میشناختند آنها را، مخالفت میکردند با آنها، مقاومت میکردند؛ شما در پوشش اسلام، در پوشش طرفداری از خلق مسلمان، برخلاف اسلام دارید عمل میکنید». حضرت امام افزودند: «ملت شما را میشناسد و شما نمیتوانید این نهضتی را که به دست ملت به پا شده است و این نهضتی را که با خون جوانهای ما و با آن همه زجر و با آن همه زحمت و با آن همه کارهایی که انجام دادند آنها و مقاومت کردند اینها، این نهضت را به اینجا رساندند، شما نمیتوانید، کوچکتر از آن هستید که این نهضت را منحرف کنید، بیخود کوشش نکنید! اگر همه ملت مجتمع شدند که ما نمیخواهیم مجلس خبرگان را، خوب آنها گفتهاند خودشان هم میتوانند برگردند، اما شما چکاره هستید؟ شما چند نفر آدم که یکیتان میگوید و باقیتان هم دست میزند! این همانهایی است که در زمان رضاخان هم در زمان محمدرضا خان هم یکی میگفت و باقی دست میزدند. شماها نمیتوانید در مقابل ملت بایستید، شما رأی نداشتید. هیچ یک از شما وارد نشده است در این مجلس خبرگان. اگر وارد شده هم یکی دوتای منحرف وارد شده است که کاری از او نمیآید. ازین جهت است که شما وحشتتان برداشته است. مگر شما میتوانید که مجلس خبرگانی که ملت با آن آراء زیاد این مجلس را درست کرده با یک کلمهای که شما بگویید «ما میگوییم که منحل باشد» مگر با این حرفها شما میتوانید، مگر شما قابل آدم هستید!»[۵] بهرغم مخالفتهای نمایندگان حزب خلق مسلمان که در مجلس در موقعیت اقلیت قرار داشتند، اصل ولایت فقیه به تصویب نهایی رسید. با تدوین قانون اساسی توسط مجلس خبرگان و اینکه قرار شد مردم با حضور در پای صندوقهای رأی در روزهای ۱۱ و ۱۲ آذر به آن رأی دهند بار دیگر آیتالله شریعتمداری و حزب خلق مسلمان به میدان آمده و تأکید کردند تا زمانی که قانون اساسی بهخصوص اصل مربوط به ولایت فقیه اصلاح نشود در انتخابات شرکت نخواهند کرد. برگزاری همهپرسیِ تصویب قانون اساسی و حضور مردم در این همهپرسی، ضربه سختی بر مخالفان قانون اساسی از جمله آیتالله شریعتمداری و حزب خلق مسلمان وارد آورد. به همین منظور طرفداران این حزب در شهرهای آذربایجان به ویژه تبریز به بهانه دفاع از مرجعیت به ایجاد آشوب و اغتشاش دست زدند که یکی از محافظان آیتالله شریعتمداری به طرز مشکوکی کشته شد.[۶]اما یک روز قبل از آن، نُه عالم برجسته آذربایجان که آقایان انگجی، دینوری، غروی، ابوالفضل موسوی و شهید مدنی در بین آنان بودند، مردم را از این مناقشه برحذر داشتند و خواستار آرامش و تحریم راهپیمایی مذکور شدند.[۷] به دنبال این واقعه چند نفر از اعضای شورای انقلاب و حجتالاسلام حاج سید احمد خمینی با آیتالله شریعتمداری دیدار کردند. آیتالله شریعتمداری در ملاقات با نماینده اعزامی شورای انقلاب از اینکه در جریان تصمیمات مربوط به آذربایجان نیستند، گله کردند.[۸] امام خمینی که متوجه توطئه عمّال نفوذی رژیم سابق در تحریکات و فعالیتهای حزب خلق مسلمان بودند، به منظور جلوگیری از تفرقه و خشونت پیامی را در جهت حفظ آرامش و جلوگیری از بیاحترامی به مراجع و علما صادر کردند:
«بسم اللَّه الرحمن الرحیم. ملت شریف مبارز ایران ـ ایّدهم اللَّه تعالى ـ در این موقع حساس که کشور عزیز و اسلام بزرگ روبهرو با آمریکاى خونخوار است و لازم است همه قشرها با هم هماهنگ و همصدا در مقابل دشمن بزرگ بایستند و فرصت به دست عمال اجانب و ریشههاى گندیده طرفداران رژیم سابق ندهند، معالأسف گاهى شنیده مىشود که اشخاصى بىخبر از عمق مسائل، تحت تأثیر بدخواهان غائله به پا مىکنند، و خداى نخواسته موجب اختلاف و شکاف مىشوند. من اکیداً از همه ملت شریف مىخواهم که از مطالبى که باعث اختلاف و بهرهبردارى دشمن است احتراز کنید و به مراجع عظیمالشأن و علماى اعلام احترام گذارید.
برادران بدانند که فاجعهاى که در منزل حضرت آیتالله شریعتمدارى پیش آمد، به دست توطئهگرها است که باید محکوم شود؛ و توجه داشته باشند که این نحو امور را توطئهگران تکرار نکنند. من از تمام قشرهاى جوانِ دانشگاهى و مدارس علوم دینیه و روشنفکران و دانشمندان و نویسندگان عاجزانه استدعا مىکنم در این وقت حساس از هرگونه اختلاف دست برداشته و دشمن بزرگ را هدف قرار دهند.
من امروز این امر را تکلیف شرعىِ الهى و وظیفه ملى مىدانم. از خداوند تعالى وحدت کلمه ملت و عظمت اسلام و مراجع عالیقدر و پیروزى ملت مسلمان را خواستارم».[۹]
در همین حال گروهکها و شخصیتهای مخالف نظام ازجمله شیخ عزالدین حسینی تلگرام همدردی موذیانهای برای آقای شریعتمداری مخابره کرد.[۱۰] حزب دموکرات کردستان در بیانیه ای، «توطئه حمله به منزل آیتالله شریعتمداری را محکوم کرد»[۱۱] مجاهدین نیز اطلاعیهای منتشر نموده و ضمن توجه به حقوق مردم دلیر و آزادیستان آذربایجان، به ویژه شهر مجاهدپرورِ تبریز، خواستار احترام به آیات عظام و مراجع اعلام شدند و فاجعه حمله به منزل آیتالله شریعتمداری را محکوم نمودند.[۱۲]
پس از این اقدام امام گروهی از طرفداران آیتالله شریعتمداری و حزب خلق مسلمان به قم آمده و ضمن حمله به حزباللهیها و مردم به تصاویر امام نیز اهانت میکردند که امام با صدور پیامی این غائله را محکوم کردند و ملت را به هوشیاری فرا خواندند. متن پیام چنین است:
«بسم اللَّه الرحمن الرحیم ـ ملت شریف ایران ـ ایّدهم اللَّه تعالى ـ شما مىدانید که بدخواهان اسلام و کشور در تمام مراحل توطئه نموده و بحمداللَّه با شکست مواجه شدند. این بار که در رفراندم قانون اساسى شکست مفتضحانه نصیبشان شد سخت وحشتزده شدهاند و توطئه را با چوب و چماق شروع کردند و با بهانهها و استفاده از سادگى بعضى قشرها غائله راه انداخته و خواهند انداخت. در این موقع که با دشمنى مثل آمریکا و دنبالههاى او روبهرو هستیم ریشههاى رژیم سابق و طرفداران آنها و دارو دسته آمریکا در این امور دست دارند که نگذارند آرامش در این کشور تحقق پیدا کند. لهذا من به شما ملت هوشیار هشدار مىدهم که هر تشنجى و غائلهاى امروز برخلاف مصالح اسلام و کشور است و موافق خواستهاى دشمنان اسلام است. من به شما دوستان اکیداً اخطار مىکنم که هرکس عکس اینجانب را پاره کند یا بسوزاند و به من ناسزا بگوید و اهانت کند کسى حق ندارد به او تعرض کند و از من طرفدارى کند. امروز درصدند ایجاد غائله کنند و شماها را به جان هم بیندازند. باید با کمال خونسردى و آرامش از کنار آنان بگذرید و تعرض به آنان و مقابله به مثل خلاف رضاى خداوند و از محرمات بزرگ شرعیه است .…».[۱۳]
در روز جمعه ۱۶ آذر ۱۳۵۸ هواداران آیتالله شریعتمداری و گروههای مخالف نظام در تبریز به بهانه کشتهشدن محافظ منزل آیتالله شریعتمداری رادیو و تلویزیون این شهر را به اشغال خود درآورده و بیانیههای تحریکآمیز حزب خلق مسلمان، سازمان مجاهدین خلق، فدائیان خلق، جبهه ملی، حزب دموکرات کردستان، و … را از آن قرائت میکردند.[۱۴] از سوی دیگر نیز تعدادی به استانداری ریخته و این مرکز دولتی را به تصرف خود درآوردند.[۱۵] متصرفین بعضی خواستههای خود را اینگونه مطرح کردند:
۱. اصلاح ماده ۱۱۰ قانون اساسی [اختیارات ولی فقیه] و موارد دیگری که از نظر آیتالله شریعتمداری ناقص است.
۲. حذف سانسور از رادیو تلویزیون
۳. محاکمه عاملین حمله به منزل آیتالله شریعتمداری و عاملان اصلی آن
۴. مصاحبه مستقیم آیتالله شریعتمداری از رادیو و تلویزیون درباره قانون اساسی و سایر امور مملکتی
- علت اصلی استعفای مهندس بازرگان از نخستوزیری
- تعیین امام جماعت، استاندار، شهردار و مقامات دولتی با تأیید آیتالله شریعتمداری
۷. امام جمعه باید از طرف آیتالله شریعتمداری تعیین شود.
۸. معرفی مقدم مراغهای [عامل سیا] به عنوان استاندار جدید.[۱۶]
امام خمینی در مخالفت ملت آذربایجان با اقدامات خشونتآمیز حزب خلق مسلمان میفرمایند: «… الآن در آذربایجان، شما گمان نکنید که ملت آذربایجان از اسلام رویش را برگردانده. آنها همیشه توجه به اسلام داشتند. همیشه متوجه به مصالح کشور بودند. همیشه پیشقدم بوده است آذربایجان. همیشه خون جوانانشان را دادهاند براى اسلام. این جور نیست که حالا گفته بشود که نه دیگر آذربایجانى دیگر کارى به اسلام ندارد؛ پشت کرده به اسلام، و دولت اسلام را دارد مىشکند. آذربایجانى رفته است و تلویزیون را گرفته است. رفته است و استاندار را بیرون کرده است. این کارهایى است که مسلمان نمىکند. این کارهایى است که اشخاصى مىکنند که توطئهگرند و از امریکا دستور مىگیرند یا از جاهاى دیگر دستور مىگیرند. ملت آذربایجان همچو کارى نمىخواهد، نمىکند و لهذا آنها فریاد مىکنند، که ما اسلام را مىخواهیم.
ما احتمال این معنا را که ملت آذربایجان یک همچو کارى بکند، آن هم نسبت بدهند به یک کسى که خودش مىگوید دروغ است این حرفها. در رادیوهایشان بخوانند به اینکه لشکر هم به ما پیوست! قواى انتظامى به ما پیوست! این مسئله، همان مسائلى است که یک مملکت دیگرى است که به ما پیوست! این از حلقوم کسى بیرون مىآید که اصلًا به اسلام اعتقاد ندارد. از حلقوم کسى برمىآید که خائن به این مملکت است. اینهایى که رفتند الآن تلویزیون را گرفتند و به خیال خودشان یک فتحى کردند، اینها همان دستنشاندههایى هستند که پروندههاى بعضیشان موجود است. باید آذربایجانیها توجه داشته باشند. یک وقت تحت تأثیر واقع نشوند که خداى نخواسته براى آذربایجان یک لکه ننگى بشود تا ابد که آذربایجانى که همیشه طرفدار اسلام بود، حالا اینها به اسم اینکه ما مثلًا چه مىخواهیم و چه مىخواهیم، برخلاف مصالح اسلام، برخلاف دولت اسلام [به آشوب دست بزنند]».
حضرت امام به فتنهگران هشدار دادند: «… این مسئله، قیام بر ضد اسلام است. قیام بر ضد دولت اسلام است. ما نمىخواهیم که خونریزى بشود. ما نمىخواهیم که برادرکشى بشود. و الّا این پوسیدهها که نمىتوانند این کارها را انجام بدهند. ما اگر یک روز بگوییم به مردم، خود مردم آذربایجان کار را اصلاح مىکنند…».[۱۷] در همین ارتباط امام خمینی از طریق حجتالاسلام فلسفی به فتنهگرهای آیتالله شریعتمداری و حزب خلق مسلمان اتمام حجت میکند. وی به پیشنهاد حضرت امام خمینی چند بار نزد آیتالله شریعتمداری میرود. آقای فلسفی در خاطرات خود در این باره میگوید:
«یک روز صبح امام به وسیله یکى از دوستان پیغام داد که به فلانى بگویید اینجا بیاید. خدمت ایشان رسیدیم. امام تنها بود. شروع سخن ایشان، گفتگو درباره حزب خلق مسلمان بود. امام فرمودند: ما مىدانیم که اجانب به خصوص آمریکا با این انقلاب خیلى دشمن هستند و با وسایل گوناگون به آن ضربه مىزنند. حالا اول کار است که آمدهاند و حزب درست کردهاند.
این حزب خلق مسلمان علىالتحقیق ریشه خارجى دارد. این کلمه «خلق» را داخل عنوان حزب گذاردهاند ـ مثل اینکه کلمه «دموکراسى» را مىخواستند داخل نام «جمهورى اسلامى ایران» کرده و بگویند: «جمهورى دموکراتیک اسلامى ایران»؛ خلق مسلمان هم یعنى همین، خلق در فارسى همین توده است. اینها مىخواهند از همین حالا میان مسلمانان زمینه جنگ درست کنند و بگویند حزب جمهورى اسلامى و حزب خلق مسلمان. این قضیه ضربهزدن به انقلاب و پایمالکردن خونهاى مسلمانان است. مىخواهند این انقلاب را بکوبند و این موفقیت را از بین ببرند و یک چیز دیگر جایش بگذارند که منافع خودشان را تأمین کند.
مشکل این است که آقاى شریعتمدارى به نام یک آیتالله وابستگى خودش را به این حزب اعلام کرده و آن را وابسته به خود معرفى کرده است. یعنى بین این حزب و بین آقاى شریعتمدارى ارتباط، هماهنگى و همرنگى برقرار است. این کار خیلى خطرناک است. ممکن است تمام زحمتها به هدر برود. اینکه گفتم شما بیایید، براى این است که بگویم پیش آقاى شریعتمدارى بروید و به طور خصوصى از قول من به ایشان بگویید این کار را اجانب کردهاند، شما که این مطلب را پذیرا شدهاید، یا آگاهید یا ناآگاه. مصلحت شما این است که فوراً در جراید و رادیو و تلویزیون اعلام کنید که از این حزب برکنار هستید و مسائل آن بههیچوجه به شما ارتباط ندارد، تا حیثیت شما محفوظ باشد.
من همان موقع حرکت کردم و به منزل آقاى شریعتمدارى رفتم … پیام امام را به ایشان رساندم. اصل پیام این بود که آقاى شریعتمدارى بنویسد و امضا کند که من بههیچوجه به این حزب ارتباط ندارم، و این حزب نیز به من وابستگى ندارد.
وقتى به ایشان پیام را گفتم، موضوع را بسیار عجیب تلقى کرد. گفت : “آقا این حزب متعلق به مسلمانهاست؛ من به این حزب بستگى دارم. این را علناً گفتهام و همه هم مىدانند. اگر بگویم بستگى ندارم، مساوى با ازبینرفتن اعتبار و حیثیت من است. آیا من خودم را تحقیر کنم و بگویم وابستگى به این حزب ندارم، و آن را نمىشناسم؟ من این کار را نمىکنم. “
ایشان این عبارت منفى را خیلى محکم مىگفت. من برگشتم و رفتم خدمت امام و گفتم: “ایشان مىگوید حیثیت من در خطر است و اگر انصراف خود را اعلام کنم، باید از حیثیت خودم چشم بپوشم و بسیارى از دوستانم را که پایهگذار این حزب بودند از دست بدهم. من این کار را نمىکنم”.
امام اظهار تأسف کردند و گفتند: این آقا متوجه قضایا نیست. شما بروید و بگویید حیثیت شما با وابستگى به این حزب از بین خواهد رفت. جدا نشدن از این حزب، مقدمه بر باد رفتن حیثیت شماست. اما اگر جدا شدید، حیثیت شما کاملاً محفوظ مىماند و در قم “آقا”یى هستید. من به این وسیله با ایشان اتمام حجت مىکنم. بگویید اگر حیثیت شما با اعلام عدم وابستگى به این حزب ضربه بخورد، ما شما را حفظ مىکنیم و جبران خواهیم کرد که کوچکترین ضررى به حیثیت شما وارد نشود.
من پیام امام را به ایشان گفتم، و بعد هم خودم صحبت کردم، گفتم: “پیشنهاد من این است که شما استعفا را بنویسید و امضا بکنید. با این کار، مقدمهاى درست مىشود و مجلسى در مسجد اعظم مىگیریم؛ به رادیو و تلویزیون هم مىگوییم بیایند، آقاى گلپایگانى و آقاى نجفى هم بیایند. شما هستید، امام هم شرکت مىکند. در آن مجلس من منبر مىروم و آن طور که شما مىخواهید، صحبت مىکنم. مىگویم آیتالله شریعتمدارى که در انقلاب اسلامى قلماً و قدماً خدمات بسیارى کردهاند، اخیراً متوجه شدهاند که حزب خلق مسلمان مضر است و برخلاف مصلحت انقلاب اسلامى است. اصلاً انقلاب اسلامى یک حقیقت است و آن حقیقت، اسلام است. لذا آیتالله شریعتمدارى با مشورت امام و مصلحتبینى ایشان از حزب خلق مسلمان استعفا کرده و نوشتهاند که این حزب مربوط به من نیست”.
چون در بیان مطلب احترام زیادى نسبت به ایشان بود، قدرى فکر کرد و گفت : “گمان نمىکنم امام این کار را بکند. “
گفتم: “من مىروم و مىگویم، اگر فرمود، این کار را مىکنم، آیا شما نیز بدون تردید این کار را مىکنید؟ گذشته از امام، آقاى گلپایگانى و آقاى نجفى هم هستند، آنها هم قطعاً مىآیند”. باز متحیر ماند، ولى بعد گفت: “خیلى خوب، بروید و به امام بگویید. ببینید امام حاضر است، یا نه؟ اگر حاضر است، این کار را بکنید.”
براى سومین بار آمدم خدمت امام و گفتم: “آقاى شریعتمدارى، با این وعدهاى که من به او دادم و گفتم به منبر مىروم و آن طور که بخواهید صحبت مىکنم، موافقند؛ اما نگران هستند که شما با این امر موافقت نکنید. آیا شما موافق هستید؟”
امام فرمود: بله انقلاب اسلامى و حفظ عزّ اسلام و کوتاهکردن دست اجانب، آن قدر براى من مهم است که با این طرح حتماً موافقت دارم و در مجلس هم شرکت مىکنم؛ مىآیم و مىنشینم. آنچه را هم که خود ایشان بخواهد و شما مصلحت مىدانید، در منبر بگویید.
براى بار سوم به منزل آقاى شریعتمدارى رفتم و موافقت امام را به ایشان اعلام کردم.
گفتم: “خوب، بنا شد که شما متنى را امشب خودتان بنویسید، فردا بیاییم ببینیم اگر نواقصى داشت تکمیل کنیم و بعد ببریم به امام بدهیم. اگر ایشان موافقت کرد، امضا کنیم و سپس مجلس را تشکیل دهیم”. گفت: “بله، بد نیست، موافقت مىکنم؛ اما یک شرط دارد. من باید امشب با بعضى از رفقا مشورت کنم. بدون مشورت، قول قطعى نمىدهم. امشب براى من شب مشورت باشد. من متن را مىنویسم. اگر مشورت، درست درآمد و خصوصیاتى علاوه شد؛ آن وقت فردا صبح اینجا بیایید که تکمیل کنیم”.
مطلب را تقریباً تمامشده تلقى کردم. از منزل آقاى شریعتمدارى بیرون آمدم و به منزل امام رفتم … گفتم: تقریباً قبول کرده، ولى گفته است باید امشب روى این مطلب مشورت کنم؛ هم راجع به اصل قضیه، و هم راجع به بعضى از کمبودهاى احتمالى. من مشورت مىکنم، شما هم فردا صبح بیایید و نتیجه را به امام بگویید.
امام فرمود: خیلى خوب، امشب قم بمانید و فردا صبح بروید.
فردا صبح که نزد آقاى شریعتمدارى رفتم ایشان گفت: “رفقاى من موافقت نکردند و گفتند هم در قم و هم در آذربایجان حیثیت افراد بسیارى از بین مىرود؛ ضربه بزرگى هم به شما مىخورد؛ نباید اصلاً پیرامون این مطلب فکر کنید! بنابراین من آن نوشته را نمىنویسم. “
به منزل امام برگشتم و مطالب را به ایشان عرض کردم. امام متأثر شد. بعد هم پیشامدها آن شد که همه مىدانند.[۱۸] در همین زمان اسنادی از لانه جاسوسی کشف شد که نشان میداد رحمتالله مقدم مراغهای، همان که آیتالله شریعتمداری او را برای استانداری آذربایجان شرقی در نظر گرفته بود و نیز یکی از اعضای مجلس خبرگان قانون اساسی که باز با حمایت آیتالله شریعتمداری به این مجلس راه یافته بود، برای آمریکا جاسوسی میکرده است.[۱۹] دانشجویان مسلمان پیرو خط امام در یک مصاحبه اسنادی را در معرض افکار عمومی قرار دادند که براساس آن چگونگی ارتباط یکی از رهبران حزب خلق مسلمان با سفارت آمریکا فاش شد. در همین ارتباط امام خمینی در دیدار با جمعی از دانشجویان به تحلیل وقایع آذربایجان پرداخته و در مورد نقش آمریکا در حوادث آذربایجان فرمودند: «اشخاص مفسدى، اشخاصى که الهام مىگیرند از آمریکا، از اجانب هستند و مشغول مفسده هستند. لابد آقایان غائلهاى که به وجود آوردند در تبریز شنیدهاید. اینها تبریزى نیستند. اهل تبریز فکرشان این فکر نیست که با اسلام مبارزه کنند. تبریزى همیشه مثل سایر مسلمینى که در ایران هستند، بلکه آنها در صف اول بودند، و همیشه پشتیبان اسلام بودند. اینها یک اشخاصى هستند که ازخدمتگزارهاى اجانب هستند. و پرونده بعضى از آنها هم در همین لانه جاسوسى پیدا شد. از سران همینها که رفتند و رادیو تلویزیون تبریز را گرفتند و بعد هم بیرونشان کردند، پرونده بعضى از اینها پیدا شد که مستقیماً با آمریکا در رابطه بودند و از جاسوسان آنها بودند. امروز هم من شنیدم که اینها رفتهاند در دهات؛ دهات تبریز، بعد از آنکه اهالى محترم شهر تبریز ریختند و اینها را بیرون کردند، رفتهاند در دهات، و دهاتیها را دارند بازى مىدهند. و مىخواهند باز غائله ایجاد کنندو من به اهالى آذربایجان و به اهالى شهر تبریز، به مؤمنان متعهدى که در ایران هستند، هر جا هستند و در آذربایجان، در هر نقطه هستند، و به برادرانى که در روستاها هستند هشدار مىدهم، تذکر مىدهم که اینهایى که مىآیند بین شما و مىگویندکیک]آیتالله شریعتمداری[ حکم جهاد داده، اینها همه دروغ مىگویند».
… اینها نوکرهاى سفارت هستند. بستگان سفارت هستند. و اینها به محاکمه کشیده خواهند شد. اینها را دستگیر خواهند کرد. خود آذربایجانیها اینها را دستگیر کنند تا ما محاکمه کنیم اینها را. و این دشمنهاى اسلام را؛ دشمنهاى ایران را به جزاى خودشان برسانیم. متوجه باشند روستاییان محترم. آنهایى که در بلاد متفرق هستند، و از تبریز بودند. از علماى تبریز سؤال کنند. وقتى که مىآیند در شهر تبریز، بروند از علما سؤال کنند، دست به کارى نزنند که اسباب این بشود که اسلام از دستتان برود یا اینکه کشتارى بشود. ما اگر بخواهیم اینها را با اسلحه از بین ببریم، همان خود تبریز اینها را از بین مىبرد، اگر ما بگوییم. لکن ما نمىخواهیم این طور بشود. ما مىخواهیم آرامش باشد. ما مىخواهیم مملکتمان آرام باشد تا بتوانیم اصلاح کنیم همه را.
ما الآن مواجه هستیم با یک دشمن بزرگى. در این حالى که ما متوجه و مواجه یک دشمنى هستیم که اساس اسلام را مىخواهد از بین ببرد، کشورمان را مىخواهد مثل سابق باز به دست بگیرد، یک مشتى از اراذل، یک مشتى از اشخاص از خدا بىخبر، یک مشت اشخاصى که از خانههایشان چیزهاى ننگآور بیرون آمده است ـ دیگرانشان [هم] همین طور هستند ـ اینها آمدند در مقابل همه مسلمین به کمک کارتر و امثال کارتر فعالیت مىکنند. اهالى آذربایجان متوجه باشند. اهالى روستاهاى آذربایجان متوجه باشند. علماى آذربایجان توجه کنند. هدایت کنند اینهایى که در روستاها هستند، بفرستند اینها را هدایت کنند که به دام این اشخاصى که مفسد هستند نیفتند. آنها اشخاصى هستند که مسلمان هستند. آنها را بازى مىدهند. خیال مىکنند که با یک کلمهاى که گفتند و بازى دادند کارها درست مىشود.
باید اهالى محترم تبریز مجهز باشند براى جلوگیرى از این مفسدهها. و باید خودشان جلوگیرى کنند. البته نباید به غیر آرامش باشد. باید با آرامش باشد. و خداى نخواسته یک وقت خونریزى نشود…». [۲۰] به دنبال افشای اسناد لانه جاسوسی و آشکار شدن اقدامات ضدانقلابی حزب خلق مسلمان، راهپیماییهای بسیاری در سراسر کشور برگزار گردید و طی آن با حزب خلق مسلمان و ایادی و عوامل آن مخالفت شد، به گونهای که در تهران حدود ۲ میلیون نفر در مقابل سفارت آمریکا گرد هم آمدند و عملکرد حزب خلق را همسو با برنامهها و سیاستهای آمریکا و اسرائیل دانستند. [۲۱] یکی دیگر از این راهپیماییها تظاهرات گسترده مردم اردبیل بود که نشاندهنده عدم توافق افکار عمومی مردم آذربایجان با طرفداران آیتالله شریعتمداری بود.[۲۲] موج اعتراضات مردمی و درخواست انحلال حزب از آیتالله شریعتمداری، باعث شد ایشان با انتشار بیانیهای در روز ۲۲/۱۰/۱۳۵۸، ضمن رد اتهامات، در قبال وضع موجود اعلام کند که «…جو اختناقآمیز موجود را بههیچوجه مساعد برای فعالیت سیاسیِ آزاد نمیدانیم. ضمن رد تمام اتهامات تا ایجاد شرایط مساعد، دفاتر خود را در کلیه نقاط ایران موقتاً تعطیل کرده و از هرگونه فعالیت حزبی خودداری مینماییم …».[۲۳]
رهبر معظم انقلاب اسلامی حضرت آیتالله خامنهای، با تجلیل از ایمان، اخلاص، پایمردی و بصیرت مثالزدنی مردم آذربایجان، وفاداری به آرمانهای انقلاب را از ویژگی ممتاز مردم آذربایجان و تبریز دانستند و با بیان اینکه امام بزرگوار ما با اینکه با تبریز آشنایى نزدیکى نداشتند، اما مردم تبریز را خوب شناخته بودند، گفتند: «در آن قضایاى فتنه اول انقلاب که در جاهاى مختلف فتنهانگیزى شد، از جمله در تبریز، امام فرمودند که خود مردم تبریز جواب فتنهگران را خواهند داد، و دادند؛ همینجور شد. جز نیروى ایمان و غیرت و همت و آگاهى و بصیرت، چیز دیگرى نمیتوانست آن فتنهها و آن آتشها را خاموش کند…».[۲۴]
[۱] – کیهان،۳/۵/۱۳۵۸/ص۲
[۳] . صحیفه امام جلد ۱۱، ص۱۶۷٫
[۴] – صحیفه امام ،ج ۱۰،ص۳۲و۳۱٫
[۶] . کیهان ۱۵/۹/۱۳۵۸ / ص۲
- کیهان ۱۷/۹/۱۳۵۸ / ص۹
- صحیفه امام، ج ۱۱، ص۱۶۹٫
- ۲٫ کیهان، ۱۷/۹/۱۳۵۸، ص۲٫
- ۱٫ همان.
- ۲٫ مسعود رضوی، هاشمی و انقلاب، تهران: همشهری ، ۱۳۷۶، ص۳۰۳٫
- ۱٫ صحیفه امام، جلد ۱۱، ص۱۷۴ .
- ۲٫ نیمه پنهان، جلد سی و ششم، ص۱۰۵ .
- ۳٫ همان، ص۷۳٫
- نیمه پنهان، پیشین، ص۷۷٫
[۱۷] . صحیفه امام، ج ۱۱، صص۲۰۱ و ۲۰۰٫
- خاطرات و مبارزات حجتالاسلام محمدتقی فلسفی، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۸۲، چاپ چهارم، صص ۳۹۵-۳۹۹ .
- نیمه پنهان، پیشین، ص ۲۹٫
[۲۰] . صحیفه امام، ج ۱۱، صص۲۰۴-۲۰۶ .
[۲۱] . روزنامه جمهوری اسلامی، ۱۵/۱۰/۱۳۵۸، ص۱۲٫
[۲۲] . کیهان، ۲۴/۹/۱۳۵۸، ص۱۱
[۲۳]. نیمه پنهان، پیشین، ص۱۵۴