کتابخانه ربع رشیدی[۱]
مرتضی محمدنیا
رشیدالدین فضلاللهبن ابوالخیرین غالی در سال ۶۴۸ق/ ۶۳۹ش در همدان زاده شد، پدرش عمادالدوله ابوالخیر همدانی پزشک بود و او نیز این علم را فراگرفت. جد او با خواجه نصیر طوسی در دژ اسماعیلیان واقع در قهستان به سر میبرد و پس از فتح آنجا به دست هلاکو به خدمت مغول درآمد.
رشیدالدین جوانی را در همدان به تحصیل دانش و علم طب گذرانید و با سمت پزشک به دستگاه اباقان راه یافت و بعد به وزارت غازانخان ایلخان آبادگر مغول پیوست. خود او در کتاب «بیانالحقایق» گفته است در سال ۷۱۰ق شصت و دو سال دارد. طبابت نیز شغل خانوادگی آنان بود. رشیدالدین در عهد اباقان (۶۶۳-۶۸۰ق) توجه پادشاه را برانگیخت و در شمار معتبران حکمای زمان درآمد. مرتبه او در عهد ارغونخان (۶۸۳-۶۹۰ق) ترقی یافت تا آنجا که بزرگان و امرای دیوان در امور مملکتی با وی مشورت میکردند. در زمان گیخاتوخان (۶۹۰-۶۹۴ق) به رتبه ندیمی و طبیبی پادشاه رسید و در زمان غازانخان به کارهای خطیر پرداخت و ملازم پادشاه و مباشر امور بعضی ولایات بود. خواجه صدرالدین احمد خالدی که وزیر بود به مخالفت و دشمنی با او برخاست و به توطئه علیه وی دست زد و به مناظره و مباحثه با او پرداخت و سرانجام با روشن شدن توطئه و اتهام علیه رشیدالدین به دستور پادشاه به قتل رسید و غازانخان وزارت را به رشیدالدین فضلالله و سعدالدین ساوجی سپرد. رشیدالدین و سعدالدین همچنان با هم متحد بودند تا اینکه سعدالدین به علم و فضل رشیدالدین حسادت کرد و سرانجام او که شیعه بود به قتل رسید.
الجایتو به جای او تاجالدین علیشاه را گماشت. او فردی زیرک و باهوش بود و هیچگاه خود را طالب مال دنیا نشان نمیداد و بناهای بسیاری ساخت؛ از جمله بازارهای عالی در سلطانیه و با کارمندان و صنعتگرانی که از بغداد آورده بود احداث کرد و کارخانه نساجی بنام «کارخانه فردوس» و مسجدی بزرگ و عالی در تبریز ساخت که هنوز بقایای آن برجای مانده است. او تنها وزیر دربار ایلخانی بود که با مرگ طبیعی از دنیا رفت. پس از مدتی میان رشیدالدین و علیشاه اختلاف افتاد و این اختلاف پس از مرگ الجایتو و جانشینی فرزندش ابوسعید بهادرخان ادامه یافت. سرانجام رشیدالدین با توطئه و تحریک علیشاه از وزارت خلع شد و به تبریز رفت و بعد به اتهام قتل الجایتو، او و فرزند ارشدش خواجه ابراهیم به دستور ایلخان ابوسعید در خشکذر، نزدیک تبریز به قتل رسیدند. رشیدالدین مدت بیست و یک سال وزارت کشور پهناور ایلخانان را برعهده داشت.
غازانخان تنها ایلخان مغول است که با رفتار و کردارش نشان داد افراد هر قومی با قرار گرفتن در جریان فرهنگ و تمدن میتوانند از این چشمه فیاض بهرهمند شوند. او شایستگی خود را نشان داد. از جمله کارهای غازانخان، ساختن تأسیسات عظیمی در شنب غازان تبریز بود که شامل مدرسه، خانقاه، دیوان حقوقی، کتابخانه، بیمارستان و رصدخانه میشد.
البته همه این کارهای فرهنگی و تمدنی ارزنده در دوره وزارت رشیدالدین فضلالله و با مشورت و همفکری این دانشمند و پزشک بزرگ بوده است. در جامعالتواریخ رشیدالدین فهرستی از بودجه هر یک از این سازمانها آورده شد و در جای دیگر این کتاب آمده که بیمارستان، رصدخانه و کتابخانه یک جا بوده است.
نقل شده است که غازانخان به کرات به رصدخانه مراغه میرفت و شرح ابزارهای آن؛ را میپرسید و از چگونگی آن تفحص میکرد. سپس دستور داد شبیه رصدخانهی مراغه رصدخانهای بسازند و گنبدی برای آن نیز ساختند. هدف ایلخان از ساختن رصدخانه اصلاح تقویم بوده است، چنانکه وی در سال ۷۰۱ق تاریخ غازانی را مرسوم و معمول کرد.
مقام علمی رشیدالدین فضلالله
رشیدالدین همچنان که در وزارت مردی توانا و با تدبیر بود در قلمرو علم و ادب نیز جایگاهی والا دارد. با وجود آنکه اکثر وقت او را کار دیوانی پر میکرد، از به تتبع و مطالعه دور نبود؛ به گونهای که وی در بسیاری از علوم و فنون شناختی وسیع و دقیق داشت و مؤلفان عظمت او را به عنوان متبحرترین و پرکارترین دانشمند میشناختند. او علاوه بر طب که مایهی ارتقای وی در دربار بود با کشاورزی و مهندسی و فلسفه و ماوراءالطبیعه و الهیات نیز آشنایی داشت و با زبان فارسی، عربی، مغولی و ترکی، عبری و احتمالاً چینی آشنا بود. مقام علمی او از جنبههای زیر درخور توجه است:
- توجه به اهل علم و تشویق آنها؛
- سهمی که در اشاعه علوم چینی داشت؛
- کتابهایی که در علوم به خصوص در طب تألیف کرد؛
- تألیفات متنوع در تاریخ؛
- تحقیق و تألیفاتی در فلسفه و کلام و ادیان.
خواجه از همنشینی با دانشمندان و عالمان معاصر خود نیز بهره میبرد مانند جمالالدین مطهر حلی مشهور به علامه حلی از علمای بزرگ اسلام، شیخ صفیالدین اردبیلی، شیخ رکنالدین علاءالدوله سمنانی، قطبالدین شیرازی، ابوسلیمان داودبناکتی و شیخ عبدالرحمن خراسانی.
رشیدالدین صاحب تألیفات بسیاری است. در مقدمه کتاب مدون لطائفالحقایق فهرست مجموعه آثار رشیدالدین آمده است. آن فهرست بنابر تحقیق و آنچه که تاکنون به دست آمده، فهرستی جامع و درست است. براساس آن، تألیفات خواجه شامل دو قسم زیر است:
- فهرست کتابهای علوم عملی از شرعیات و حکمیات و معارف؛
- فهرست کتابهای تاریخی و حکایات و صور الاقالیم.
قسم اول شامل کتابهای ذیل است:
- توضیحات، مشتمل بر دیباچه و نوزده رساله؛
- مفتاحالتفاسیر، در هشت رساله و دو فصل (خواجه در این کتاب کوشیده با بیان حقایق، فقیهان و قاضیان را به تساهل در برابر مخالفان وادارد)؛
- سلطانیه، شامل اصول و شرح آن؛
- لطایف که شامل یک مقدمه و چهارده رساله است و به مجموع این چهار اثر مجموعهی رشیدیه میگویند؛
- بیانالحقایق، مشتمل بر هفده رساله؛
- آثار و احیاء در بیست و چهار باب؛
- جوامعالتواریخ شامل تاریخ شعب و انساب و صور اقالیم و در چهار بخش تاریخ ترک و مغول، تاریخ غازانخانی، شعب انبیا و ملوک و خلفاء، حدود هفت اقلیم؛
- تنکسوقنامه، شامل چهار کتاب طب چینی و کارهای عملی آن، داروهای چینی، داروهای مغولی، سیاست و حکومت چینیان؛
- وقفنامه ربع رشیدی که دربارهی به ربع و املاک و مستقلات آن است؛
- مکاتیب یا سوانحالافکار، شامل مجموعه نامههای خواجه به بستگان و گماردگان و شرح آن است؛
- اسألـﺔ و اجوبـﺔ یا الفوائد الرشیدیه که معرفی و مختصری از کتاب مجموعه رشیدیه است.
همچنین خواجه به کارهای کشاورزی هم توجه فراوان داشت و کتاب الآثار و الاحیا را در هواشناسی، گیاهشناسی، پرورش زنبور عسل، دفع آفات و دامپروری نوشت.
از مجموع آثار و تألیفات خواجه رشیدالدین فضلالله آنچه که بیش از همه سبب شهرت و اعتبار وی شد و محققان شرق و غرب آن را از ارزندهترین و نفیسترین کتب تاریخی میدانند، کتاب جامعالتواریخ است که خواجه آن را به دستور غازانخان نوشت و کوشید آگاهیهای تاریخی و جغرافیای درستی از همه سرزمینهای شناختهشده آن روز فراهم آورد. این کتاب در چهار جلد صورت یافته است:
جلد اول: مقدمه و فصول و شرح ظهور اقوام ترک و تعداد قبایل آنان؛
جلد دوم: تاریخ پادشاه اسلام؛
جلد سوم: شرح و تفصیل شعب انبیا و ملوک و قبایل عرب از آدم تا دوره خلفای بنیعباس و اجداد چنگیزخان و پیامبران بنیاسرائیل؛
جلد چهارم: شرح و تفصیل هفت اقلیم و ولایات و ممالک عالم و شرح رودها و کوههای مشهور. تألیف این اثر عظیم به درخواست الجایتو بود و در سال ۷۱۰ق به اتمام رسید.
کتابخانه ربع رشیدی
کار بزرگ رشیدالدین که راهنمای آبادگریهای پس از آن شد ساختن ربع رشیدی بود که در واقع یکی از بزرگترین تأسیسات روزگار کهن و شامل شهر کوچکی با مدرسه، مسجد، گرمابه، مهمانسرا، بیمارستان و کارگاه صنعتی و مجموعاً شامل یک رشته تأسیسات اقتصادی و فرهنگی و مسکونی بود.
او در کتاب لطائفالحقایق شرح گویایی در بیان شیوه و اندیشه خود در ایجاد بناهای خیریه و تحقیق درباره آنها آورده است. علاقه رشیدالدین به کارهای عامالمنفعه چنان است که حتی در وصیت خود به فرزندان و حاکمان آنان را به ایجاد شبکههای آبیاری و احداث نهرها و… تشویق و سفارش میکند. مهمترین کار ساختمانی رشیدالدین و عظیمترین بنای خیریه رشید به قول حمد مستوفی، شهرکی در شمال شرقی تبریز و در دامنه کوه ولیان میباشد که اکنون به «سرخاب» معروف است. رشیدالدین عمارتهای بسیار و عالی در آن ساخت و بعد از او پسرش، وزیر غیاثالدین نیز بر آن بناها افزود. این شهرک به نام بنیانگذارش به «ربع رشیدی» نامیده شد و در واقع دانشگاه و مرکز علمی و فرهنگی بود که از آن میان کتابخانه، مدرسه و بیمارستانش درخور توجه بود.
رشیدالدین در نامهای به پسرش این تأسیسات را اینگونه توصیف میکند:
«در این مجموعه، ۲۴ کاروانسرایی رفیع و ۱۵۰۰ حجره و ۳۰۰۰۰ خانه و حمام و بساتین با صفا و کارگاهها و کارخانههای متعدد از جمله کارخانه کاغذسازی در آن ساخته شد و هرجا که هنرمند و یا دانشمند و یا صاحب فنی بود در آنجا گرد هم آمدند و در آن زندگی میکنند. در این شهرک، هزار طالب علم مشتاق که هر یک در میدان دانش، صفدری و بر آسمان فضیلت، اختریاند در محلهای که آن را محله طلبه خوانند نشاندیم و مرسوم همه را بر منوالی که به جهت علما مقرر کرده بودیم به جهت ایشان معین گردانیدیم و شش هزار نفر طالب علم که از ممالک اسلام به امید تربیت ما آمده بودند در دارالسلطنه تبریز ساکن گردانیدیم و فرمودیم که مقرری ایشان را از حاصل جزیه روم و قسطنطنیه کبری و جزیره هند اطلاق نمایند تا ایشان از سر رفاهت خاطر به استفاده مشغول گردند و معین داشتیم که هر طالب علم، پیش کدام مدرس تحصیل کند و دیدیم که ذهن هر طالب علمی، طالب کدام علم است و هر روز از این طلبه که در ربع رشیدی و بلده تبریز ساکناند همه به مدارس ما و فرزندان ما متردد باشند و پنجاه طبیب حاذق از اقصینقاط بلاد هند و مصر و چین و شام و دیگر ولایات آمده، به صنوف مخصوصی گردانیدیم که هر روز در دارالشفای ما تردد کنند و هر کدام ده طالب علم مستعد نصب کردیم تا به این فن شریف مشغول گردند».
خواجه رشیدالدین فضلالله همدانی تمام ثروت خود را برای ساختن کتابخانه، مدرسه و دارالشفا صرف کرد. ربع که به معنای محله، خانه و سراست، در واقع شهرکی بود که خواجه فضلالله آن را در کنار تبریز بنا کرد و برای آن مدرسهای ساخت. کتابخانه این مدرسه، یکی از کتابخانههای عمومی بزرگ و معتبر ایران بوده است. کتابخانه ربع رشیدی در دو طرف گنبدی مجلل که خواجه آن را برای آرامگاه خود ساخته بود قرار داشت و دلیل آن، این بود که وی میخواست حتی پس از مرگ در جوار کتاب و کتابخانه در خواب ابدی باشد.
این کتابخانه شامل دو کتابخانه مجزا بود و در دو طرف گنبد مجلل قرار داشت کتابخانه نخست، دارالقرآن بود و دارای هزار مجلد قرآن کریم از نسخههای مذهب و به خط خوشنویسان معروف در آن قرار داشت و تعداد دویست نفر از حافظان، عالمان، محدثان، فقیهان و طالبان علم که برای همه وجه معاش و مقرری معین شد زندگی میکردند و حالت مدرسه داشت. خواجه رشید در وصیتنامه خود که برای صدرالدین محمد ترکه فرستاد، درباره این هزار جلد قرآن نفیس و دیگر کتابهایی که به کتابخانه وقف کرده بود چنین مینویسد:
«قرآن به خط طلا چهارصد جلد، قرآن به خط یاقوت حموی ده جلد، قرآن به خط ابنمقله هشت جلد، قرآن به خط سهروردی بیست جلد، قرآن به خط اکابر بیست جلد، قرآنهایی که به خط خوب نوشتهاند در ۵۴۸ جلد و شصت هزار جلد کتاب در انواع علوم، تواریخ، اشعار، حکایات و امثال و غیره که از ممالک ایران، توران، مصر، روم و چین و هند جمع کردهام همه را برای کتابخانه ربع وقف کردهام».
مجموعهی شصت هزار جلدی موجودی کتابخانه دوم بود. برای مخارج و اداره دارالشفا، مدرسه و کتابخانه، بیست هزار مرغ نیز وقف کرده بود که مخارج خود را از آن تأمین کنند. برای حفظ و نگهداری کتابها، نسخههای فارسی و عربی از کتابها تهیه میکرد و به کلیه شهرهای ایران میفرستاد. از مجموع تألیفات خود فهرست کاملی تهیه کرده بود و به جامع تصنیف رشیدی شهرت داشت و جزو کتابهای کتابخانه بود.
سرانجام حاسدان و دسیسهکاران دست به دست هم دادند و با نقشه خیانتآمیز ابوسعید بهادرخان را اغوا کردند و خون آن دانشمند عالیمقام و فاضل را ریختند و کلیه اموال و داراییها و کتابخانه ربع را غارت کردند. پس از کشته شدن خواجه، پسرش غیاثالدین محمد بار دیگر آن را ترمیم و احیا کرد. ولی با کشته شدن پسر خواجه این آثار باشکوه و گرانبها یکباره نابود شد و حتی موقوفات آن نیز به دست زورمندان افتاد و امروز تنها در بعضی از قسمتها، علامت دیوار و پایه طاقها نمایان است. ساختمان شنب غازان تا سده یازدهم پابرجا بود و در جنگ ایران و عثمانی قسمت اعظم ساختمان آن نابود شد و امروز این عمارت به طور کلی ویران شده و با خاک یکسان است.
حاجی خلیفه کاتب چلبی که در سال ۱۰۴۵ق همراه قشون عثمانی به تبریز آمده بود در کتاب جهاننما در عظمت این قبه و آبادی اطراف آن چنین نوشته است:
«عمارت موسوم به شام غازان مثل قلعه غلطه اسلامبول از میان باغهای باصفا و انبوه اشجار از مسافات بعید نمایان است. کثرت درختان به حدی بود که قشون عثمانی به علت سوقالجیشی و مهمات، چندین روز متوالی مشغول قطع آنها بودند، ولیکن عشری از اعشار آنجا را نتوانستند قطع کنند».
بخشی دیگر از این بنا در زلزله ۱۱۹۴ق ویران شد و قسمتهای دیگر بنابه گفته نادرمیرزا بر اثر انفجار باروت در جنگ ایران و روس نابود گردید.
منابع:
- مزینانی، علی: کتابخانه و کتابداری، سمت، تهران، ۱۳۸۱٫
- همایونفرخ، رکنالدین: تاریخچه کتابخانههای ایران و کتابخانههای عمومی، انتشارات سازمان کتابخانههای عمومی تهران، ۱۳۴۰٫
- صدری افشار، غلامحسین: سرگذشت سازمانها و نهادهای علمی و آموزشی در ایران، وزارت علوم و آموزش عالی، تهران، ۱۳۵۰٫
- رجبزاده، هاشم: خواجه رشیدالدین فضلالله، طرح نو، تهران، ۱۳۷۷٫
- کسائی، نورالله: مدارس نظامیه و تأثیرات علمی و اجتماعی آن، دانشگاه تهران، ۱۳۵۸٫
- غنیمـﺔ، عبدالرحیم: تاریخ دانشگاههای بزرگ اسلامی، ترجمه نورالله کسائی، انتشارات یزدان، تهران، ۱۳۶۴٫
[۱]. آئینه پژوهش، شماره۱۰۹، سال نوزدهم، اردیبهشت ۱۳۸۷