زندهنام ثقـهالاسلام، در روزهایی که ظاهراً استبداد رخت بربسته و مشروطه به جای آن استوار شده بود، دوره اصلاح و سازندگی را بعد از تخریب و ویرانی شروع میکند و در قدم اول با نوشتن نامههایی با افکار اجتماعی و سیاسی بلند، به سران و رجال متنفذ دولت و انقلاب ضمن برشمردن بدبختیهای وطن، آنها را در ساختن آذربایجان و ایرانی آباد و بدون جنگ راهنمایی میکند. در نامهای که ۲۶ روز پس از عزل محمدعلیشاه به «محمدولیخان سپهدار» که آزادی را بر زورگویی ترجیح داده و از همکاری با عینالدوله دست کشیده و با فاتحان و محاصرهکنندگان به تهران رفته بود مینویسد: «… در عرض سه سال روی آذربایجان نخندیده و امنیتی ندیده است. تجار از پا افتاده و مالشان حمل و نقل قراجهداغ و آن صفحات شده اگرچه شعر رکیکی است اما میتوان گفت: «زسوداگران یک گری مانده است/ زاوضاع حجره دری مانده است» نه فروشنده هست، نه خریدار، نه متاعی باقی است نه بازار، نمیدانم با این حالت افسردگی و استیصال که اهالی این ولایت را از ملّاک و تجار و کسبه و نوکرباب تا آحاد و افراد زارع و رعیت گرفته چه تدبیر باید کرد؟ البته خواهید فرمود که علاج این کارها در دارالشوری شده و اعضای محترم و وزرای فخام فکری بسزا در این بابها خواهند کرد… مخصوصاً خواهش دارم که در حق اشخاص محترمه مزبوره خصوصاً و سایر جاننثاران ملت عموماً آنچه فراخور حال ایشان است مرحمت فرمایند».
باید گفت نامهنگاری به رجال متنفذ داخلی و حتی خارجی یکی از سیاستهای اندیشمندانه شهید ثقهالاسلام بود که در اغلب بحبوبههای سخت، چارهساز و مشکلگشا میشد و زندهنام ثقهالاسلام با این روش خلاقانه، راه تازهای برای گفتگو و مصالحه باز کرد.