از یادگاری های دوران ریاست آقای دکتر رسول جعفریان در کتابخانه مجلس شورای اسلامی كتاب «اسناد دوره اول مجلس شوراي ملي» به كوشش مسعود كوهستانينژاد[1] است. استاد جعفريان در مقدمه ناشر نوشتهاند:
«در اين زمينه، كتابخانه مجلس اسنادي را منتشر كرده، امّا همچنان گنجينه عظيمي بر جاي مانده كه برخي فهرستناشده و بسياري منتشرنشده است. به همين دليل، كتابخانه مجلس در تلاش است تا ضمن آنكه اين اسناد را در اختيار مشتاقان و دانشجويان قرار دهد، خود نيز با بستن قرارداد با شماري از محققان با سابقه به انتشار آنها كمك كند.»
در اين مجموعه اسناد مهمي از تبريز و آذربايجان در بخش هفتم وجود دارد كه در سالگرد انقلاب مشروطيت بازخواني آن ميتواند در نگارش تاريخ درست و صحيح مشروطيت آذربايجان مؤثر باشد. خوشبختانه نگارنده اين سطور تدوين اسناد دورهي دوم تا پنجم مجلس را كه بيش از چهار هزار برگ سند است در دست تدوين دارد و به اميد خداوند اسناد مجلس دوره دوم به زودي منتشر خواهد گرديد.
علاوه بر اسنادي كه در اين بخش آمده گزارش مفصل و مهمي از اعتمادالاياله طالشي كارگزار وزارت خارجه در اردبيل بوده است. اين كارگزار در دفاع از منافع ملي و حفظ مرزهاي ايران در اردبيل و آستارا دورهي مظفرالدينشاه نقش مهمي داشت كه شكايات متعدد روسها از عملكرد وي حكايت از مساعي وي دارد. با به سلطنت رسيدن محمّدعلي شاه وي از كارگزاري اردبيل به توصيه روسها عزل و به تهران فراخوانده شد. در مورد تلاشهاي اين كارگزار ايراندوست در كتاب «تحولات منطقه اردبيل از مشروطه تا جنگ جهاني اول»[2] اطلاعات مهمي بر اساس اسناد وزارت امور خارجه ارايه دادهام ضمناً در اسناد مجلس دورهي دوم و سوم كه در دست تدوين است گزارشهاي ديگري از وي وجود دارد كه منتشر خواهد گرديد. در ادامه اسنادي را از كتاب «اسناد دوره اول مجلس شوراي ملي» ميآيد:
الف) تظلمخواهي صاحبامتياز تلفنخانه اروميه
[مجموعه اسناد شماره 1]
[رسيدگي به تظلمخواهي صاحبامتياز تلفنخانه اروميه]
سواد تلگرافات سؤاليه و جوابيه از دارالشوراي كبري ملي و انجمن ايالتي آذربايجان و تلگراف نظامالملك و وزارت داخله است. عين تلگراف حاضر است. در صورت لزوم مقرر فرمايند و ارائه ميدهد.
[سند شمارهي 1-1]
[تنظيم نامه به نمايندگان مجلس]
از ارومي به تهران نمره 43-330
توسط جنابان مستطابان وكلاي محترم آذربايجان، به مجلس مقدس دارالشوراي كبري ملي شيدالله اركانه.
اين بنده كه يكي از آحاد ملت فلكزده، حاجي رحمتاللهخان است هشت سال تلفن[3]خانه عمومي تهران و چهار سال در تلفنخانه تبريز خدمت به ملت و دولت نموده، نتيجه خدمت چندين ساله كه به درستي و راستي بوده در سه سال قبل امتياز تلفن ارومي را بندگان اعليحضرت قدر قدرت همايوني ارواحنا فداه را موجب دستخط آفتاب نقط، به اين بنده واگذار فرمودند. پنج شش هزار تومان از قرض و غيره مايه گذاشته، اسباب و سيم لوازمات از روسيه به ارومي حمل كرده و اداره مرتب نموده، يك نفر از اهالي اروميه اسدالله نام را مستخدم تلفنخانه كرده زحمات كشيده، تربيت كرديم. اين اوقات به واسطه خباثت باطني چند فقره تقلب از او ديده، ناچار اخراج كرده و حالا رفته اهالي و مجاهدين اروميه را وادار كرده كه من سالي شش صد تومان به انجمن ملي ميدهم و ده رشته تلفن مجاني به خانه رؤساي مجاهدين ميكشم كه امتياز تلفن را به من واگذاريد. از انجمن ملي هم به بنده اظهار شد خود شما به اين ترتيب قبول كنيد، به مشاراليه واگذار نماييد.
شرح مظلومي خود را به عرض مقدس تبريز رسانيده، تلگراف فرمودهاند امتيازي كه دولت داده است كسي حق تعرض ندارد. بعضي از مغرضين مانع از اجراي مدلول تلگراف شده، موقع قبول نيافته و ناچار شرححال خود را به عرض امناي ملت تظلم و استدعاي دادرسي دارد. تاكنون به واسطه استبداد براي اهالي اطمينان نبود اقدام به خدمتي كه منافع عمومي است، بكنند. حالا كه بحمدالله مشروطه است چرا بايد مانع از كارهاي خيريه نموده و سلب اطمينان شود؟ تكليف بنده چه ميباشد؟ هرگاه اين امتياز در حق يك نفر اتباع خارجه ارمني و يهود داده ميشد كسي را حق گفتگو بود؟ تا چه وقت ما بيچاره ملت گرفتار استبداد خواهيم بود؟ براي خاطر خداوند جواب عادلانه و حكم فوري در احقاق حق بفرمايند. دخل حاليه تلفنخانه بعد از وضع خرج همان شش صد تومان است. چون غرض شخصي اسدالله نام در ميان [كلمه ناخوانا] ندارند، عرضه را به بنده تنگ دارند.
چاكر حاجيخان تلفنچي
20 جماديالثاني 1325، (محل مهر تلگرافخانه)[4]
[سند شماره 1-2]
[پاسخ نمايندگان و ارجاع به موضوع انجمن ايالتي]
جواب از دارالشوراي ملي. از تهران به ارومي. نمره 43
مقربالحضره حاجي رحمتاللهخان تلفنچي
مشروحه تظلمآميز شما به مجلس مقدس رسيده. از تعديات اسداللهخان و اقدامات انجمن ملي ارومي استحضار حاصل شد. چون انجمن محترم تبريز را مصدق خود قرار داده بوديد رجوع به انجمن محترم ملي تبريز شده تلگرافاً و توضيحات خواسته شد، بعد از اينكه تصديق انجمن محترم تبريز برسد، قرار احقاق حق شما داده خواهد شد.
شوراي ملي
به تاريخ 24 جماديالثاني 1325 (محل مهر تلگرافخانه)
بقيه جواب 43
از تهران به تبريز[5]
انجمن محترم ملي تبريز
حاجي رحمتاللهخان تلفنچي ارومي بعضي تظلمات تلگرافي از اسدالله نام كه سابقاً مستخدم خود او بوده به مجلس اظهار داشته و انجمن محترم را هم مصدق خود قرار داده كه با طبق حقانيت به انجمن ارومي تلگراف كردهايد. معذالك انجمن ارومي قبول نكرده و ميخواهد امتياز تلفن آنجا كه دولت به او واگذار كرده از او سلب نمايند. اين است كه لزوماً اظهار ميشود تفضيل اين فقره چيست؟ و چگونه شده كه انجمن ارومي بر خلاف حق اقدام كردهاند. مراتب را توضيحاً اطلاع بدهيد كه اقدام شود.
شوراي ملي 24 جماديالثاني 1325، (محل مهر تلگرافخانه[6])
[سند شماره 1-3]
[تلگراف انجمن ايالتي تبريز به حاكم اروميه]
از تبريز به ارومي. جواب نمره 43.
خدمت ذيشوكت حضرت مستطاب اشرف ارفع امجد والا شاهزاده امامقليميرزا اميرتومان حكمران، دامت شوكته.
امتياز تلفن ارومي از قرار تحقيق به موجب فرمان قضالمعان مبارك به جناب جلالتمآب آقاي شكوهالممالك و حاجي رحمتاللهخان مرحمت شده است. از قرار مذكور اسداللهنام در اين اوقات كه فرصتي به دست مردمان بيسروپا افتاده است خود را دخيل عمل امتياز آنها نموده و عمل تلفنخانه آنجا را مختل كرده است. به موجب امتيازي كه در حق آنها مرحمت شده است احدي حق مداخله و مزاحمت به عمل تلفنخانه ندارد. امر و غدغن فرماييد به مداول فرمان همايوني رفتار نموده و تخلفي ننمايند.
24 جماديالثاني 1325، انجمن ملي تبريز، مهر تلگرافخانه[7]
[سند شماره 1-4]
[تلگراف انجمن ايالتي تبريز به انجمن ولايتي اروميه]
از تبريز به ارومي نمره 53 (75)
به توسط معتمدالسلطان حاجيخان رئيس، خدمت اعضاي محترم انجمن ملي زيدت توفيقاتهم.
در باب عمل تلفنخانه اروميه سابقاً تلگرافي به جنابان عالي از انجمن مقدس مخابره شد كه مداخله اسدالله نام يا ديگري را موقوف داريد. به موجب امتيازنامه عمل تلفنخانه با حاجي رحمتخان است و مداخله ديگري خارج از قاعده. البته رفع تعرض اسدالله را نماييد كه صاحبامتياز شاكي نشود.
به تاريخ جماديالثاني[8] 1325، انجمن ملي تبريز، مهر تلگرافخانه[9]
[سند شماره 1-5]
[تلگراف مجلس به انجمن ولايتي اروميه]
از تهران نمره 22 (55) به ارومي
توسط مقربالحضره حاجي رحمتاللهخان. انجمن محترم ايالتي تبريز[10] اظهار ميدارد قرار مذكور امتياز تلفنخانه اروميه به رحمتاللهخان داده شده كسي را حق مداخله در اين امر نيست مگر اينكه بعد از انقضاي مدت امتياز اگر دولت صرفه خود را داشت آن وقت به ديگري واگذار خواهند فرمود.
شوراي ملي
به تاريخ 13 رجب 1325 (محل مهر تلگرافخانه)[11]
[سند شماره 1-6]
[تلگراف والي آذربايجان به حاكم اروميه]
تلگراف از ايالت آذربايجان به حكومت اروميه
به توسط حاجي رحمتاللهخان رئيس، خدمت حضرت مستطاب اشراف امجد والا شاهزاده اميرتومان دام اقباله العالي
باز از حاجي رحمتاللهخان تلگراف شكايت آمده كه اسدالله تلفنخانه آنجا را مختل و اجزاي انجمن را وادار نموده ماهي پنجاه تومان نقد و ده رشته سيم مجاني ميخواهند. در اين باب خودم كتباً و انجمن تبريز نيز تلگرافاً بارها نوشتهاند كه اسدالله [ناخوانا] نمايند تا به حال به هيچ وجه اقدام نشده. البته در وصول اين تلگراف اسدالله را [ناخوانا] و حاجيخان را مشغول فرماييد.
نظامالملك
ايالت آذربايجان[12]
ب) مكاتبات كنسولهاي انگليس و روس
[مجموعه اسناد شماره 2]
[مكاتبات كنسولهاي روسيه و انگليس در تبريز با انجمن ايالتي
در خصوص برقراري آتشبس بين مدافعين شهر و قواي دولتي]
نمره 819، مورخ 29 ربيعالاول 1327
خدمت جنابان اعضاء محترم انجمن ايالتي دام اقبالهم زحمت ميدهد
از تهران جناب وزيرمختار دولت فخيمه انگليس به دوستدار اطلاع ميدهد كه خود جناب معظمله و نيز وزير مختار روس اقداماتي كه به جهت تبديل امنيت ايران، دولتين ايشان لازم ميدانند، فردا و يا پسفردا كه روز چهارشنبه است به اعليحضرت پادشاه تبليغ خواهند كرد. به طوري كه به آنجنابان معلوم است اين اقدامات متضمن برقراري دولت مشروطه خواهد شد.
محض اطلاع خاطر شريف آنجنابان زحمتافزا گرديد. زياده زحمت دهد.
محل امضاء ورتيسلاو اسكندر ميلّلر[13]
[سند شماره 2-3]
[درخواست از انجمن در خصوص ممانعت از حمله گرسنگان به خارجيان در تبريز]
نمره 828، مورخ سلخ ربيعالاول 1327 مطابق 30 ماه آپريل 1909
خدمت جناب جلالتمآبان عظام اعضاء محترم انجمن ايالتي دام اقبالهم زحمت ميدهد.
از قراري كه راپورتها انتشار يافته احتمال ميرود اهالي كه گرسنه ماندهاند براي تحصيل خوراك، بعضي بيقاعدهگي و تشدّدات بنمايند. بنابراين دوستدار لازم ديده از جانب دولت فخيمه انگليس از جناب جلالتمآبان خواهشمند ميشود در صورتي كه جمعيتي از اهالي ازدحام نموده و به قونسولخانه انگليس و يا قونسولخانههاي ساير دول هجومآور شوند حمايت لازمه را مرعي داشته و قونسولخانه را محافظ بنمايند. دوستدار نهايت خوشوقتي خواهد داشت كه جواب اين مشروحه را زودتر مرحمت فرمايند. زياده زحمت دهد.
محل امضاء وراتيسلاو جنرال قونسول انگليس[14]
[سند شماره 2-3]
[اطلاعيه عدم اطلاع عينالدوله از صدور دستورالعمل تهران براي ورود آذوقه به تبريز]
نمره 834، غره ربيعالثانيه 1327
انجمن مقدس ايالتي آذربايجان را با كمال احترام زحمت ميدهيم.
از قراري كه بر خلاف انتظار امروز از مسيو چارل استونس ويس قونسول انگليس و مسيو زكريا نظر پسكوف تاجرباشي روس از باسمنج به جناب جلالتمآب اجل جنرال قونسول انگليس و دوستدار خبر رسيده به واسطه خرابي سيم تلگراف ميان باسمنج و تهران از طرف اعليحضرت همايوني خلدالله ملكه و سلطانه دستورالعمل و حكمي خطاب به حضرت مستطاب اشرف والا شاهزاده عينالدوله دام اجلاله الوالا نرسيده. ولي بنا به اظهار جناب اجل جنرال قونسول انگليس و دوستدار، حضرت اشرف والا شاهزاده عينالدوله تلگراف فوري به توسط سيم كمپاني به اعليحضرت همايوني ضلالته ملكه و وزارت جليله امور خارجه دولت عليه ايران مخابره نموده و طبق اظهارات جنرال قونسولگري روس و انگليس، تكليف خواستهاند. همين دو فقره تلگراف فوراً مخابره شد ولي با وجود اينكه دستورالعمل و حكمي از تهران نرسيده، بنا به اظهارات خيرخواهانه اين دو جنرال قونسولگري، شاهزاده عينالدوله از قرار معلوم اجازه دادهاند از راه باسمنج و بارنج مقداري آذوقه به شهر حمل نمايند.
چون اقدامات اين دو جنرال قونسولگري محض از بابت خيرخواهي ملت و دولت است كه اسباب رفاه و اقتدار هر دو باقي ماند، اطلاع انجمن مقدس ايالتي را لازم ديده و با نهايت توفير و احترام خواهشمنديم حالا كه از تهران خبري نرسيده اولياي امور ملي كمافيالسابق طريقه حزم و احتياط را از دست نداده و مراقب محافظه و نگاهداري خودشان باشند. اطلاعاً زحمت ميدهد كه در همين مسأله از طرف اين دو جنرال قونسولگري تلگرافات لازمه در تكميل تلگرافات اولي به سفارت سنيه روس و انگليس مخابره گرديد.
مراتب احترامات فايقه را ضمناً تلگراف مينماييم. زياده زحمت است.
وراتيسلاو اسكندر ميلّلر[15]
[سند شماره 2-4]
[اعلام آمادگي كنسولها براي ميانجيگري بين انجمن ايالتي و عينالدوله]
نمره 835، [غره ربيعالثانيه 1327]
انجمن مقدس ايالتي آذربايجان را زحمت ميدهيم
از قراري كه امروز به اين دوستداران خبر دادند مبعوثين محترم كه براي اظهار مقاصد ملي و مذاكرات لازمه در اصلاح امر با حضرت مستطاب اشرف والا شاهزاده عينالدوله دامت شوكته تعيين گرديده، انتخاب ايشان تمام شده. ما امضاكنندگان ذيل كه قلباً طالب بر اين بودهايم اختلافات رفع و آسايش عامه حاصل شود در اين موقع مضايقه از اين نداريم اگر انجمن مقدس ايالتي مناسب دانند به اتفاق حضرات مبعوثين محترم به باسمنج يا هر جايي كه معين خواهند نمود، برويم و در عالم خيرخواهي كه به دولت و ملت ايران داريم اين شرافت را به طور يادگار گرانبهايي محفوظاً نگاهداريم. همچنين از قرار تلگرافي كه امروز رسيد سفراي دو دولتين روس و انگليس مجدداً از حضور مبارك اعليحضرت همايوني خلدالله ملكه شرفيابي حاصل نموده و علت تأخير اجرايِ اوامر مقدسه را در افتتاح راههاي آذوقه و ترك مجادله استفسار نمودهاند.
اعليحضرت همايوني جواباً اظهار فرمودهاند كه امر ثانوي در اجراي اوامر مقدسه به عهده ايالت آذربايجان مخابره فرمودهاند كه فوراً آذوقه را باز و مجادله را به كلي موقوف دارند و سواد دو فقره تلگراف حضرت مستطاب اشرف امجد والا شاهزاده عينالدوله نيز كه به تهران به عرض آستان اقدس همايوني وزارت جليله امور خارجه با سيم كمپاني مخابره فرمودهاند براي مزيد اطلاع انجمن مقدس ايالتي لفاً فرستاده ميشود.
و هكذا امروز قبل از ظهر به توسط تلفن از منزل جناب آجل آقاي اجلالالملك دام اجلاله به جنرال قونسولگري روس اطلاع دادند كه سوارههاي جناب حاجي شجاعالدوله بر خلاف امر همايوني داخل باغات خطيب شدهاند و تكليف خواسته بودند. از جنرال قونسولگري هم با تلفن جواب داده شد كه تكليف خودشان را به هر نحو كه لازم ميدانند به عمل آورند. حالا هم براي اطلاع انجمن مقدس با نهايت احترام زحمتافزا است در استحكامات ملي به هر طريق كه لازم ميدانند بايد طريقه حزم و احتياط را مقرر فرمايند و نگاهدارند. ضمناً احترامات فايقه را تكرار مينماييم.
زياده حد زحمتافزا شويم. في غره ربيعالثانيه 1327، وراتيسلاو- اسكندر ميللر[16]
[سند شماره 2-5]
[ارائه گزارشي به انجمن در باب اقدامات صورتگرفته براي ورود غله به تبريز]
نمره 842، [2 ربيعالثانيه 1327]
انجمن مقدس ايالتي را با كمال احترام مصدع ميشويم
روز سهشنبه گذشته يك ساعت به غروب مانده ما دوستداران به انجمن مقدس ايالتي اظهار داشتيم به موجب تلگرافي كه از سفارت دولتين قويه شوكتين روس و انگليس رسيده، اعليحضرت شهرياري خلدالله ملكه و سلطانه مقرر فرمودهاند تا شش روز مجادله و مهاجمه از طرفين موقوف گشته و حضرت مستطاب اشراف امجد والا عينالدوله دام اجلاله الوالا راه آذوقه را از هر طرف به شهر مفتوح دارند. پس از اين اعلان دوستداران، تا امروز مجادله از طرف ملتيان موقوف گرديد و چند نفر از ذوات محترم را در انجمن مقدس به سمت نمايندگي ملت منتخب نموده بودند كه در اصلاح امورات با حضرت اشرف والا شاهزاده عينالدوله داخل مذاكرات لازمه شوند. ولي از جانب اردوي دولتي با وجود اظهارات و تأكيدات اين دو جنرال قونسولگري، هيچيك از مقررات سنيه همايوني به موقع اجرا[17] گذاشته نشد.
با اين حال براي دوستداران از حمل آذوقه به شهر از طرف اردوهاي دولتي يأس حاصل گرديد بنابراين ديروز مجدداً به حضرت مستطاب اشرف والا شاهزاده عينالدوله دام اجلاله الوالا اطلاع داديم كه چون راه آذوقه را به شهر باز نكردند و اوامر همايوني را به موقع اجرا نگذاشتند، اين دو جنرال قونسولگري اقدامات لازمه در باز كردن راه جلفا به عمل خواهند آورد كه از روسيه از راه جلفا و مرند به شهر حمل آذوقه شود. اطلاع انجمن مقدس را از مراتب لازم ديده و احتراماً به مقام مزاحمت برآمديم.
زياده چه زحمتافزا شويم. حرر في 2 شهر ربيعالثانيه 1327
وارتيسلاو اسكندر ميللر[18]
[سند شماره 2-6]
[گزارشي از اظهارات محمّدعليشاه پيرامون اعاده مشروطه و عفو عمومي]
نمره 180، ترجمه تلگراف سفارت روس به جنرال قونسولگري، به تاريخ 28 آپريل 1909 مصادف 20 ربيعالثانيه 1327
اعليحضرت قوي شوكت شاهنشاه ايران خلدالله ملكه و سلطانه بنا به اظهارات مصلحتآميز خيرخواهانه سفارت سنيه اعليحضرت قويشوكت امپراطور روس و سفارت سنيه دولت انگليس به توسط سفير روس و انگليس، مايل بر اين شدند كه مشروطه ايران را به طوري كه شاهنشاه مرحوم پدر تاجدارشان اعطاء فرموده بودند، اعاده فرمايند. در اين صورت عقيده هر دو سفارت بر اين است كه ملت ايران موفق بر اين خواهد شد كه محل اطمينان شاهنشاه خودشان گردند و مأمورين دولتين متجانبين و مجاورتين به خاك و شاه ايران در اقداماتي كه بنا به امر و اشاره دولت متبوعه خودشان در جلب خوشبختي آتيهي ايران به عمل آوردهاند، پشيمان و نادم نشوند و براي اينكه اشكالات مهمي در آتيه به درجه ظهور نرسد لازم است انقلابات حاليه دفعتاً به زودي تمام شود و اشخاصي كه براي اخذ مشروطه تفنگ برداشتهاند به مناسبت اينكه اعليحضرت شاهنشاه ايران كليتاً عفو عمومي اعطا فرمودهاند بايد ترك اسلحه كرده و پي كسب و كار سالمانه عادي خودشان بروند. با اين شرط حتمي اشخاص سياسي ايران ميتوانند به دوستي دولتين روس و انگليس كه از چندين قرن ميان اين دو دولت همسايه حاصل بوده و خوشبختي و ترقي آتيه ايران را در اتفاق شاهنشاه با ملت ايران ميدانند، اميدواري و اطمينان حاصل نمايند. به همين مضمون تلگراف از سفارت سنّيه انگليس به جنرال قونسولگري انگليس نيز رسيده است.
ترجمه صحيح است. اسكندر ميلّلر[19]
[سند شماره 2-7]
[اعلام موافقت محمّدعليشاه با اعاده مشروطيت]
نمره 1005، 21 ربيعالثاني 1327
انجمن مقدس ايالتي را با كمال احترام زحمت ميدهد
از سفارت سنيه انگليس و روس تلگرافي مشعر به اعادهي مشروطهاي كه شاهنشاه مغفور مظفرالدينشاه [ناخوانا] اله من ظلال النور عطا فرموده بودند به دوستداران رسيده، اين است كه ابتداً با نهايت شعف به انجمن مقدس اظهار تبريك نموده و از درگاه ايزد متعال با قلبي صاف مسئلت مينماييم كه آتيه ايران را به ترقيات معموله[20] نائل داشته و ملت آن را خوشبختي دائمي عطا فرمايد.
ترجمه تلگراف لفاً ارسال گرديد. اميدواريم بعد از اين با وجود اين تلگراف كه مبتني بر اتحاد شاهنشاه ايران و اعطاي مشروطه و عفو عمومي است تمام اختلافات حاصله رفع و مجدداً مجادلهاي از هيچ طرف به درجه ظهور نرسيده و اشخاصي كه اسلحه برداشتهاند تماماً اسلحه را از قبيل توپ و تفنگ و قورخانه جمع كرده و به توسط اداره نظميه در ارگ انبار نمايند كه موافقت ملت هم [ناخوانا] كاملاً ظاهر شود.
زياده زحمت است. (اسكندر ميللّر) (وارتيسلاور)
محل مهر دولت انگليس- محل مهر دولت روس[21]
بخش هشتم:
متفرقه
[سند شماره 1]
[گزارش اعتمادالاياله طالشي از اختلافات مرزي ايران و روسيه]
حضور مبارك ذوات محترمه كميسيون خارجه دارالشوراي كبري دام اقبالهم
صورت خدمات مأموريت بيست ساله لفاً از شرف ملاحظه خواهد گذشت.
متقضيات دوره مسعود تجدّد و استحاله، اميدواري ميداد در حفظ حقوق دولت و ملت مراضي خاطر اولياي امور زايداً علي به اسبق ذخيره جاويدي قرار دهد. نه ماه است به تهران وارد شده و جناب علاءالسلطنه به اعتذار گذشتهها به خيال خبر كسورات كارگذاري مملكت گيلان را تصويب فرموده و هنوز ترتيب اعزام را نداده، از وزارت منفصل شدند. بعد ايشان، چندي اصفهان، زماني كرمانشاهان، گاهي كردستان، زياده نيست عرصه دارد، بنده را بناي دام صيادي قرار دادند. متأسفانه چيزي كه حيات را فرسوده و روح را افسرده ميدارد، وساطت، رفاقت، ملاحضات، نظريات و تشبثات به كسب روابط مساعد ضروريه حاليه، رجزخواني، آرايش طراز سخن، طراري در نمايش، هرگونه فن امتيازات تجدّد را ضميمه اشخاصي ميكند كه از مناسبات مذاكره و محاوره سياسي ابداً بهره و نصيبي نداشته و ندارند.
وزارت خارجه كه به اعتقاد ديپلوماسيون، روح سياسي مملكت است، ميتواند به يك حسن سيره، ملك و ملت را از خطرات نجات دهد. بالعكس نيز، افسوس در اين موقع بحران عظماي مملكت دو پرچم بيدق عقابي در عمارات حاليه و سافله شهري و دهاتي موج ميزند، شرايط مقرره و ديپلوماسيون را در انتخاب مأمورين ابداً رعايت نفرموده، حراست مصالح و منافع مملكتي كه خيلي عظيم و خطير- پاس حدود و حقوق كشوري و نفرات نفوس كه نهايت لكهبردار- حفظ شئونات و احترامات ادارهاي كه خيلي لطيفاند، بار دوش اشخاصي ميفرمايند كه از جامعيت اصول اعتبار و اساس اطمينان و اعتماد كه عبارت از اينها است به كلي بري ساخته شوند.
اولاً: شخص مأمور بايد كارديده و صاحب تجربه شود.
ثانياً: در دواير سياسي مدتها خدمت كرده و امتحان داده باشد.
ثالثاً: جودت فطري و غيرت وطنپرستي و ملتدوستي را دارا گردد…[22]
همينقدر از حضور آن ذوات محترم كه عقول و عقايد را مركز اجتماع بركات امورات و فيوضات، فوايد عايده به ملك و ملت قرار دادهاند، متظلمانه تقاضا مينمايد آيا مراتب عدالت فتوا ميدهد در اين دوره فرخنده از نتايج آن همه خدمات شايان كه محل انكار دولت و دشمن نيست، محروم بماند و در تهران به بطالت و سفالت مسلوبالاعتناء برود؟ آيا تصديق ميفرمايند با اين فقر مملكت و پريشاني ملت كه بدون شبههمقام صفر را گرفتهاند در تعيين بودجه، تقليد به دول متمدنه و متموله نمايند. در تشخيص حال مأمورين عدول از تقليد جايز گردد. تصور نشود كه مأمورين دولت خيلي ضعيف، تفوق طرف مقابل را كه خيلي قوي است، ابداً نميپذيرد و پول ملت را براي تضييع حقوق ملت صرف تسليم متواضعانه نميكنند…[23] چون افراد ملت در اين خاك پاك حقوق اشتراكي دارد، در عرض عقايد حق سكوت نخواهد داشت.
زياده عرضي ندارد. فدوي اعتمادالاياله طالشي [امضاء]
[مهر] اعتمادالاياله.[24]
صورت شمهاي از خدمات بيست ساله
اول: دولت روس به طرح اختلاف حدود در دشت مغان در سال 1314 براي تشخيص علامات و استوانهاي منطقه، كميسيون مختلط كاملالاعضاء به مأموريت فرستاد. مدت دو ماه كتباً و شفاهاً اجازه خواستند كه در داخله ايران به حفريات بعضي نقاط مظنون به استوانه بپردازند، جداً پروتست نمود.
دوم: در سال 1319 موافق مراسله رسميه تخليه و تسليم 45 ورس طول و 4 ورس عرض را در دشت مغان مطرح و مطالبه مجدّانه كردند. در عين [حال در] تهران مجالس عديده منعقد و شخصاً با سفارت روس طرف مذاكره شده، علاوه از تخليه مدعابه به تجاوزات سابقه روسها را ثابت و محاسب نمودم.
(3): در سال 1320 كه به اصرار دربار روس مصراً و جداً تجديد مطالبه نمودند. طرح مذاكره در دربار پطرزبورگ لازم افتاد. توضيحات در جواب سؤال مقدر نوشته و به پطرزبورگ فرستاده شد. جناب مشيرالدوله سفير، به حسن خاتمه موفق شدند.
(4): در خاك سرحد ارشق قراولخانه ميساختند. عدم حقانيت را به دلايل ثابت، بعد از آنكه بنا را خراب كردم، مراتب را به تهران اطلاع دادم.
(5): در بهرامتپه سرحد ارس بناي گمركخانه گذاشته بودند، مانع شدم، به مقام شكايت آمدند. مجاب نمودم جاي بناي ايشان حال، گمركخانه ايران است.
(6): در خاك مغان اين طرف چاهها حفر كرده بودند. اهالي را واداشتم شبانه پُر نمودند.
(7): در سرحد بيلهسوار خاك اين طرف خندق كنده بودند، پر كردم. شكايت نموده بودند. به ملاحظه دلايل صحيحه معروضه در تهران پروتست نمودند.
(8): جدول نهري از رودخانه ارس كنده بودند. چون دهنه و مجراي آن مسافت مختصر از خاك ايران بود مانع شده و پر كردم.
(9): در هر نقطه از سرحدات مغان و طالش تجاوزات قدم به قدمي را ميخواستند و در آتيه هستند كه تعرضات مخفيانه نمايند، قوياً مانع و حتي ميخها كه براي نقشهكشي ميكوبيدند، داده همه را كندند.
(10): صيادي ماهي رودخانه ارس تا به اتصال به نقطه سرحد دشت مغان به اشتراك است. مستأجرين و سكنه روسيه به زور سالدات و قزاق اختيارات تبعه اين طرف را سلب كرده بودند، قوياً برقرار نمودم و طرفين را محدود داشتم.
(11): در بستر همان رودخانه روي كشتيهاي كوچك، آسياب ترتيب داده كه به هر نقطه سير ميدادند. اگرچه براي سرحدنشينان فايده زيادي داشت ولي در حكم كشتيراني باعث توليد پارهاي معايب ظنّيه ميتوانست بشود. دفعات از سير در رودخانه مشتركي برگردانده و حتي سرحدنشينان را ملتزم داشت كه رجوعات ننمايند. بالاخره مجبوراً مركز آسياب را در نقطه سرحد قرار دادند.
(12): رودخانه آستارا فاضل خاك دولتين است. مزارع جانبين را مشروب ميسازد. به زور مستحفظين سرحد، اتباع اين طرف را اغلب بيبهره گذاشته و برنجزارها را از حيز انتفاع انداخته بودند. دفعات با حاكم محل و جاهاي لازمه مذاكره نموده، حقوق مغضوبه را مسترد، ميرآبها را متعهد داشت حتماً، تمشيركي[25] را موقوف نمودند.
(13): سال 1322 به موجب مراسله رسميه پيشنهادي سفارت، در سرحد ماكو چهار فرسخ طولاً و ربع فرسخ بيشتر عرضاً دعوي داشتند. مرحوم مشيرالدوله تلگرافاً از بنده استشاره نمودند. با وجود اينكه از تحت نظارت و مأموريت بنده خارج بود، نظر به اطلاعات معروضه محكوم به اعزام و ارائه اراضي مختلف فيه فرمودند، با وجود اينكه ادعا به حقانيت بود. اقامه دلايل و بينات بنده سبب شد روسها به متاركه معتقد شدند.
(14): اشرار طايفه قراكوندكلو- كريم بيگلو- ياغلونه تابعين روس اغلب از سرحد تخطي و به ارتكاب قتل و غارت از سرحدنشينان حتي از شاهسون اين طرف سلب امنيت مينمودند. دو سال تمام به اثبات تقصيرات تنبيه و تبعيد، آنها را تعقيب نمود و موفق به مقصود شده و سرحدنشينان را از شرارت آنها مصون داشت.
(15): دولت روس به تبعيد رؤساي قوجه بيگلو و حاجي خواجهلو و دلاغرده و آلاري طوايف تابعين ايران را كه اسامي آنها و مراسلات رسميه داير به اين مسأله در وزارت خارجه موجود است، جداً مطالبه مينمودند. چون موجبات اشتغال و تحمل مخارج بلافايده براي دولت فراهم ميشد، به تدابير علميه و عمليه مسكوت و متروكالمطالبه گذاشت. دعاوي راجع به طوايف مزبوره را به هزاران زحمت قطع و فصل نمود و راه بهانه را مسدود داشت.
(16): قريب سه هزار خانوار متفرقه تبعه ايران كه در دهات سرحديه روسيه فراراً اقامت اختيار كردهاند، اعاده آنها را جداً مطالبه نمود. تدريجاً متجاوز بر هشتصد خانوار تسليم نمودند. (حالا به اقتضاي فصلي از پنج هزار خانوار بيشتر در خاك روس متواري است.)
(17): سالدات و قزاق روس در بيلهسوار به اردوي دولتي شليك كرده و چند نفر را مقتول و مجروح نمودند. با وصف اين، تنبيه رؤساي اردو را مجداً مطالبه نمودند. مرحوم مشيرالدوله به بنده مرقوم فرمودند اسباب را نوعي فراهم كردم كه رؤساي سالدات و قزاق مورد تقصير شدند.
(18): همين رشيدالملك حاكم اردبيل محضر استرضاء موضوع به امتناع شخصي در سال 1317 دعاوي اتباع روس را بدون تحقيق حضور مدعي عليهم شاهسون به ذمه شاهسون قطع كرده و سند به مأمور دولت روس سپرده بودند. مجدداً [روسها] مطالبه مينمودند. در آستارا با حضور جناب مشيرالدوله و مرحوم اتابك با مأمور سرحد و قاخانوايسكي فرمانفرماي قفقاز مجلس منعقد و به ترتيبات لازمه و مذاكرات مقتضيه موجه بر اسقاط ادعا و ابطال سند رشيدالملك [شد] و بالاخره تأديه ثلث وجوهات مقطوعه را متعهد و دو ثلث را باطل كردم.
(19): در مدت مأموريت مسائل استملاك و انتقال و استجاره، تدليس و مستندات جليله و بياساس را كه ميتوانست اسباب تضييع حقوق دولت و ملت بشود، ابداً امضا ننمودهام. (افسوس)
(20): شهباز اف، اگنت روس در بندر آستارا از خوانين طالش زميني قباله كرده بود، مانع از تصرف شدم. به هر جا شكايت كرد جواب قانوني دادم. بالاخره وجه قباله را از خودم رساندم و قباله را ضبط كردم. زمين را گمرك ضبط نمود. تنخواه بنده را به تأكيدات مرحوم مشيرالدوله رئيس گمرك بعد از سه سال نصفه پرداخت.
(21): همان شهباز اف، زميني را باز در بندر آستارا متصل به گمرك اجاره كرده بود، مانع از تصرف شدم. هر جا شكايت كرد بلااجرا گذاشتم. آخر مجبور به فسخ شدم (افسوس)
(22): هيچوقت از اتباع داخله را خواه در اردبيل و آستارا و خواه در كميسيون بيلهسوار به تأديه دعاوي بياساس خارجه مجبور نداشتهام. (افسوس)
(23): به هيچ وجه منالوجوه، دخالت و حمايت مأمورين روس را به امور اشخاص كه عنوان تغيير تبعيت مينمودند، نپذيرفته و حق حكومت دولت متنوعه را در وجود اين قبيل اشخاص سلب نكردهام. (افسوس)
(24): اگر تبعه روس نسبت به داخله شرارت و مرتكب جنايت شدهاند، مجداً مطالبه و ترضيه نموده، مجبور به قبول داشتهام.
(25): هيچوقت در استرضاء موضوع به انتفاع شخصي تقليه به امثال نكرده و در هر موقع و مواد نظريات پلتيكي و فعاليت مطلقانه مأمورين خارجه و تجاهر و تفاضل اتباع نپذيرفته، قوياً جريان خلاف شروط عهدنامه را مانع شدهام. (صدهزار افسوس)
(26): اين اقدامات، اين استقامت منافي منافع روسها شده، سفارت و جنرال قونسولگري به طرح تشكيات بياساس طرف قرار دادند. مرحوم مشيرالدوله سواد شكايتنامهها را فرستاد و از بنده كسب تكليف ميفرمودند. به ملاحظه اجرا به رويه قانونپسند جواب ميدادند. ضمناً تأييدات ميبخشيدند. ايستادگيهاي مرحوم مشيرالدوله و توجهات مظفرالدينشاه مغفور و اتابك و غيره مزيد بر كينه مغرضين داخله و خارجه گرديده، تشبث به وليعهد (شاه مخلوع) و پيشكار و كارگزار كل آذربايجان مينمودند. به مقام شكايت ميآوردند همگي جواب يأس از تهران ميشنيدند.
(27): در مدت اقامت سي ساله اردبيل به موجب شهادتنامه ممهور علماء و سادات و تجار كه موجود است نميتواند كسي اقرار نمايد و مدعي شود نسبت به احدي صدمه مالي و آبرويي و جاني از بنده وارد شده باشد. با وجود دوره استبداد يك تومان مدعي رشوه و تعارف نبود.
(28): از ابتداي اشاعه مشروطه در اردبيل مروج افكار سسين [آن] شده و به محض تغيير سلطنت مشروطهخواهي شده و سبب مزيد بيمرحمتيهاي سابقه شاه مخلوع شده و بهانه جريان مقصود روسها و مغرضين داخله گرديده، موقعي كه در كميسيون بيلهسوار مشغول تسويه مطالب و محاكمات سرحد [ناخوانا] بودم، جناب علاءالسلطنه كه مسبوق به ماسبق نبودند حسبالامر شاه مخلوع [بنده را] احضار كردند. يك سال در تهران بيكار، بعد از وقوع فقره حمله قشون روس به بيلهسوار و قتل و غارت، جناب مشيرالدوله مجدداً مأمور فرمودند. به آستارا وارد شدم. باز علاءالسلطنه به وزارت منصوب و شاه مخلوع از مأموريت بنده مسبوق، فوراً احضار به تهران نمودند. جواب اغراض دادم تلگراف در تبديل مأموريت به كرمان و [ناخوانا] رسيد. استعفا دادم. در اين بين مخابرات، وقعه تخريب مجلس مقدس و تغليب استبداد به ميان آمد، مؤكداً احضار تهران كردند. يعني به سلاخخانه خواستند. ناچار به حكم روحانيت و عهد يمين در خدمت به مشروطه، ترك ديار كرده و در داخله و خارجه دچار محذورات و خطرات جاني و مالي گشته و دارائيت را در اين ملك مقدس باخته است. كسي از دوست و دشمن نميتواند انكار نمايد.
(29): نه ماه است به تهران آمده به بطالت و عطالت ميگذارند. با اين همه خدمات، مسلوبالاعتناء ميگردد.
فدوي اعتمادالاياله طالشي [امضاء]
[مهر] اعتمادالاياله.[26]
[1]. تهران، كتابخانه، موزه و مركز اسناد مجلس شوراي اسلامي، 1388.
[2]. تهران، مركز اسناد و تاريخ ديپلماسي، 1386.
[3]. در تمامي سند حاضر تلفن نوشته شده است.
[4]. م 2، ع، ك 145، ج ، آذربايجان، پ 18.
[5]. در اصل ارومي است كه ظاهراً تبريز درست است.
[6]. همان.
[7]. همان.
[8]. در اصل جماديالاولي است كه با توجه به تاريخ سندهاي ديگر. جماديالثاني صحيح است.
[9]. همان.
[10]. در اصل اروميه، كه تبريز صحيح است.
[11]. همان.
[12]. م 2، ع، ك 145، ج آذربايجان، پ 18.
[13]. م 2، ع، ك 146، ج آذربايجان، پ 35.
[14]. همان.
[15]. همان.
[16]. همان.
[17]. در اصل: اجري.
[18]. همان.
[19]. همان.
[20]. در اصل: ماموله.
[21]. م 2، ع، ك 146، ج ، آذربايجان، پ 35.
[22]. در اصل: نقطهچين.
[23]. در اصل: نقطهچين.
[24]. م 2، ك، ج 11، خارجه، پ متفرقه.
[25]. به معناي بخش، بخش نمودن.
[26]. م 2، ك، ج 11، خارجه، پ متفرقه.