رحيم نيكبخت
درآمد
آذربايجان و اران دو كانون مهم فرهنگ و هويت ايران اسلامي است. قسمت عمده شعر و ادب فارسي در اين دوكانون مهم توسط انديشمندان و شاعران مسلمان خلق گرديده است كه بخش قابل توجه آثاري كه در مورد تاريخ ادبيات ايران نگاشته شده را به خود اختصاص داده است.[1]
قبل از شروع بحث لازم به ذكر است پيرامون شعر و ادب فارسي اران كتاب ارزشمند استاد عزيز دولتآبادي اطلاعات ذيقيمتي وجود دارد[2] ضمن آنكه اثر ديگر اين استاد جليلالقدر «تذكره سخنوران آذربايجان»[3] در موضوع مورد بحث محل مراجعه محققان و پژوهشگران است.
آنچه در اين مقاله مدنظر است ارايه گزارشي از شعر و ادب فارسي در اين دو كانون فرهنگي در دوران ايلخانان براساس دو كتاب ارزشمند «نزهته المجالس» اثر جمال خليل شيرواني و «سفينه تبريز» به خط ابوالمجد محمدبن مسعود تبريزي به عنوان طرح موضوع كه اميد است با درك ضرورت و اهميت آن مراكز دانشگاهي به بررسي تخصصي موضوع همت گمارند. كتاب نخست پيرامون شعر و ادب فارسي در اران در اين عصر اهميت بسيار دارد و كتاب دوم در مورد آذربايجان و تبريز.
اران
نزهتهالمجالس[4] مجموعهاي از رباعياتي است كه توسط يكي از اديبان خوش ذوق شيرواني گردآوري گرديده است. دكترمحمدامين رياحي در مورد اين كتاب مي نويسد:
«نزهته المجالس، ارزندهترين گنجينه ترانههاي ايراني، نغزترين نمونههاي هنر هنر شعر اصيل ايراني و والاترين و ژرفترين يادگارهاي انديشه ايراني است… مجموعه بيش از چهار هزار رباعي از نزديك به سيصد شاعر تابناكترين دوره هاي شعر فارسي، سدههاي پنجم و ششم و هفتم است، كه نام و ياد و آثار بيشتر سرايندگان آن قرون از بين رفته، و آنچه مانده غنيمتي ارزنده و گرامي داشتني است…»[5]
ايشان در قسمتي ديگر هم در مورد اهميت اين اثر نوشتهاند:
«چون اين كتاب در هفت قرن و نيم پيش در شروان تأليف شده ترانههاي فراواني از شاعران كهن از ياد رفته شمال غرب ايران، از دو سوي ارس در سينه دارد، كه از نظر شناخت ديرينگي فرهنگ ايراني در آن سامان و آشنايي ما با زبان و سبك سرايندگان آن ديار نظيري براي آن نميتوان يافت.»[6]
اين اثر براي نزهت و خوش وقت مجلس شروان شاه در هفده باب تنظيم شده كه هر باب به چند نمط (زمينه) تقسيم شده كه همه آن نود و شش موضوع است. يكي دو برگ از آغاز كتاب كه در نيايش خدا و ستايش پيامبر (ص) بوده در دست نيست. مصحح اين اثر تاريخ تأليف كتاب نزهتهالمجالس را بين سالهاي 622 هجري قمري تا 683 قمري ميداند. كه تاريخ اول اشاره به علاءالدين شروانشاه فريبرز سوم پسر گرشاسب است. كه گويا تا سال 649 پادشاهي كرده است و تاريخ دوم به قرينه رباعي 1270 اين مجموعه كه به نام صاحب سعيد شمسالدين ثبت شده است و وي كسي جز خواجه شمسالدين صاحب ديوان جويني وزير هولاكو، آباقا و تكودار مقتول در سال 683 به دست ارغون نيست.[7] تأليف و گردآوري اين مجموعه در اوايل قرن هفتم هجري قمري صورت گرفته است و تنها نسخهاي هم كه از آن وجود دارد در اوايل قرن هشتم (25 شوال 731 هجري) نگاشته شده است كه در كتابخانه سليمانيه استانبول نگهداري ميشود.[8]
اهميت اين اثر چنانكه اشاره گرديد در درج بيشتر رباعيات شاعران شمال غرب ايران است. البته اين به معني آن نيست كه مؤلف ـ جمال خليل شرواني ـ فقط رباعيات برتر آذربايجان و اران را انتخاب كرده باشد بلكه وي از رباعيات شاعران ساير نواحي ايران هم انتخاب و درج كرده است. رباعيات زيباي شاعراني چون: كمال اسماعيل، صدر خجندي، حسن غزنوي، جمال اصفهاني، يمين اصفهاني، خيام و…. در اين اثر وجود دارد.[9]
طبيعي است سرودهاي شاعران نزديك به محيط تأليف و شهر مؤلف از دو سوي ارس بيشتر در اين كتاب جا داشته باشد. دكتر امين رياحي تعداد شعراي اراني و آذربايجاني اين مجموعه را به اين شرح آورده است:
«از گنجه 24 تن، از شروان 18 تن، از هر يك از دو شهر تفليس و بيلقان 5 تن، از باكو و دربند از هر يك يك تن، از يازده شهر آذربايجان و زنجان هم نام و شعر شاعراني به اين تعداد آمده است: مراغه 7 تن، تبريز 5 تن، ابهر 3 تن، خوي زنجان و اهر هر يك يك تن، اردبيل و اشنو و سجاس و خونج و خلاط و موصل هر يك يك تن، شعر دو شاعر از گيلان هم (طبعاً به سبب نزديكي به محل تأليف) آمده كه قديميترين فارسيگويان آن ديارند.»[10]
فهرستوار نام شعراي اراني و آذربايجاني اين مجموعه چنين است: [11]
1ـ ابوعلا شاپور، 2ـ ابوالفضل تبريزي، 3ـ ابوالقاسم، 4ـ قاضي ابوالمجد، 5ـ اسدي، 6ـ اسمعيل فارسي، 7ـ اطلسي، 8ـ بختيار شرواني، 9ـ بدر تفليسي، 10ـ بدرالدين محمود، 11ـ بديع بيلقاني، 12ـ برهان گنجهاي، 13ـ بهاء شرواني، 14ـ پسر خطيب گنجه، 15ـ پسر سله گنجه، 16ـ پسر قاضي دربند، 17ـ تاج خلاطي، 18ـ تاج زنگاني، 19ـ تاج صالح، 20ـ تفليسي شرواني، 21ـ جلال خواري، 22ـ جلالي، 23ـ جمال جويي، 24ـ جمال خليل شرواني، 25ـ جمال حاجي شرواني، 26ـ جمال عصفوري، 27ـ جمال عمر، 28ـ جمال گنجهاي، 29ـ جهان گشته، 30ـ حديثي، 31ـ شيخ حسين سقا، 32ـ حسين هزارمرد، 33ـ حميد تبريزي، 34ـ حميد شرواني، 35ـ حميد گنجهاي، 36ـ خاقاني شرواني، 37ـ دختر حكيم گاو، 38ـ دختر خطيب گنجه، 39ـ دختر سالار، 40ـ دختر ستي، 41ـ رشيد بيلقاتي، 42ـ رشيد شرواني، 43ـ رشيد گنجهاي، 44ـ حسين گنجهاي، 45ـ رضيه گنجهاي، 46ـ رفيع بكراني ابهري، 47ـ ركن خويي، 48ـ زاهد، 49ـ زكي اكاف (پالاندوز)، 50ـ زكي مراغه اي، 51ـ سجاسي، 52ـ سعد صفار، 53ـ سعد گنجهاي، 54ـ سعيد شرواني، 55ـ سيد شيراني، 56ـ سيف تفليسي، 57ـ شرف شفروه، 58ـ شرف صالح بيلقاني، 59ـ شرف مراغي، 60ـ شرفالدين مرتضي، 61ـ شروانشاه، 62ـ شمسالدين اسعدگنجهاي، 63ـ شمس اقطع بيلقاني، 64ـ شمس الياس گنجهاي، 65ـ شمس اهري، 66ـ شمس تبريزي (به غير از شمس تبريزي معروف است)، 67ـ شمس عمر گنجه، 68ـ شهاب كاغذي، 69ـ شهاب گنجهاي، 70ـ صاين مراغي، 71ـ صدر زنگاني، 72ـ صفي بيلقاني، 73ـ صفي شرواني، 74ـ طهير خونجي، 75ـ ظهير شفروه، 76ـ ظهرالدين مراغهاي، 77ـ عبدالعزيز گنجهاي، 78ـ عثمان مراغهاي، 79ـ عز ابوالبقا، 80ـ عرشرواني، 81ـ عزيز شرواني، 82ـ عزيز كمال، 83ـ عماد شرواني، 84ـ عياني گنجهاي، 85ـ فخرالدين ابوبكر ابهري، 86ـ فخر گنجهاي، 87ـ فخر مراغهاي، 88ـ فخر نقاش، 89ـ فلكي شرواني، 90ـ قاضي، 91ـ قاضي تفليس، 92ـ قطب اهري، 93ـ قطب عتيقي تبريزي، 94ـ قوامي گنجهاي، 95ـ كمال ابنالعزيز، 96ـ كمال ابوعمر ابهري، 97ـ كمال تفليسي، 98ـ لطيف تفليسي، 99ـ مجير بيلقاني، 100ـ محمد طبيب اردبيلي، 101ـ مختصر گنجهاي، 102ـ مظفر تبريزي، 103ـ مقرب باكويي، 104ـ مهذبالدين دبيرشرواني، 105ـ مهستي گنجهاي، 106ـ موفق سراج، 107ـ نجم سيمگر، 108ـ نجم گنجهاي، 109ـ نجيب گنجهاي، 110ـ نصير گنجهاي، 111ـ نظامي گنجهاي، 112ـ نفيس شرواني، 113ـ يحيي تبريزي.
اين كتاب ارزشمند كه از اين كانون پررونق فرهنگ ايراني با بيش از چهار هزار رباعي زيبا تدوين شده مويد آن است كه در اران و آذربايجان زبان و ادب فارسي زبان مردم كوچه و بازار و دربار بوده است وجود اين تعداد شاعر كه در قرن ششم و هفتم و هشتم در شمال غرب ايران قدم به عرصه گذاشتهاند و در زبان همگاني ايرانيان ـ فارسي ـ شعر سرودهاند نشانگر اين حقيقت مسلم است.
آذربايجان
سفينه تبريز مجموعهاي است خطي كه به همت يكي از دانشمندان و ادباي تبريز به نام ابوالمجد محمدبن مسعود تبريزي در قرن هشتم هجري (723ـ 721هـ.ق) در تبريز جمعآوري و كتابت شده است. اين اثر بسيار مهم كه كشف بزرگي براي تاريخ و فرهنگ آذربايجان ميباشد در سال 1374 به كوشش استاد عبدالحسين حائري براي كتابخانه مجلس شوراي اسلامي خريداري گرديد و به حمايت رياست كتابخانه مجلس حجتالاسلام احمدي ابهري و توسط دكتر نصرالله پورجوادي براي چاپ عكس آماده گرديد و سرانجام در سال 1381 پس از سه سال تلاش خستگيناپذير انتشار يافت.
سفينه تبريز شامل 209 رساله جداگانه است. استاد عبدالحسين حائري در مقدمه اين اثر سترگ مينويسد:
«به نظر ميرسد گردآورنده و كاتب براي درج رسالهها ترتيب موضوعي ويژهاي در نظر داشته كه شايد با توجه به برخي از ملاحظات از رعايت آن ترتيب صرف نظر كرده است. ترتيب موجود از اين قرار است. حديث، اخلاق و تصوف فقه، اصول فقه، فرهنگ قرآن و تفسير، تاريخ پيامبر (ص)، تاريخ ايران و سلاطين مدايح منظوم رسوالله (ص) فرهنگ عربي به فارسي، نحو، صرف، عروض، فلسفه، متون ادبي، اعم از نظر و نثر (غالباً گزيده) ملل و نحل، عرفان و نجوم …..منشأت، دفتر ادبي، جفر، تاريخ انبيا و سلاطين،اشعار كشكول رباعيات، فرهنگ فارسي، موسيقي، كائنات جو، جغرافي، منابر، مؤلفات سهروري و احمد غزالي ادبيات، تاريخ و ادب و حديث و سند تاريخ.»[12]
سفينه تبريز از جنبههاي مختلفي اهميت دارد. از جمله وجوه اهميت آن ميتوان به عرفان اصيل ايراني اشاره كرد.* مؤلف متوني عرفاني كه محل مراجعه و توجه عرفاني عصر خود (قرن هفتم هشتم) در آذربايجان بوده را گردآوري و درج كرده است. ضمن آنكه در اين اثر در تاريخ ايران وآذربايجان هم اطلاعات ذي قيمتي دارد. اهميت ديگر مهم اين سفينه در مورد گرايش عمومي آذربايجانيها ـ حداقل نخبگان علمي ـ به تشيع دو قرن قبل از رسميت يافتن آن در ايران است. *
اهميت ديگر اين ميراث ارزشمند در مورد موسيقي اصيل ايراني آذربايجان است، كه برخي بر آن هستند ريشه غير ايراني براي آن جعل كنند. گذشته از موارد فوق مهمترين اهميت آن در آشكار ساختن زبان رايج محلي و زبان رايج فرهنگي آذربايجان در قرن هفتم و هشتم هجري قمري است.
ايران فرهنگي پهنه گستردهتري از مرزهاي سياسي ايران دارد زبان فارسي بيش از يازده قرن است كه زبان مشترك و همگاني مردمان اين جهان ايراني بوده است. با اين ويژگي مشترك بوده است كه انديشمندان ايراني از هر قسمت آن ميتوانسته است آثار علمي خود را در معرض استفاده ديگران قرار دهند. در آذربايجان كه يكي از كانونهاي مهم فرهنگي جهان ايراني است زبان فارسي جايگاه ويژهاي داشته است چناكه ميتوان ادعا كرد يك چهارم آثار مهم ادبيات فارسي در آذربايجان خلق شده است. در آذربايجان نيز چون ساير نواحي ايران علاوه بر زبان ملي و همگاني زباني بومي و محلي نيز وجود داشته است كه در منابع آذري يا پهلوي ناميده شده است در قرون بعد به دلايل متعدد كه پرداختن به آن در اين جمال مقدور نيست اين زبان بومي به تركي آذري تغيير يافته است كه با هويت كاملاً اسلامي در امتزاج با تشيع و آذربايجان جايگزين زبان بومي آذري قديم گرديده است.
گروههاي خاص با اهداف خاص سياسي بر آن هستند كه تعريف مغاير با هويت ايراني اسلامي براي آذربايجان تعريف نمايند و در اين جعل هويت زبان محلي بهانهاي براي ناديده گرفتن واقعيتات مسلم تاريخي و زباني گرديده است.
متن ارزشمند اين سند مهم تاريخي «سفينه تبريز» گواهي بسيار روشني از زبان همگاني و فرهنگي و همچنين زبان محلي رايج در آذربايجان در قرن هفتم و هشتم ميباشد. آنچه در اين امكان وارد سيري سريع بر اين اساس در اين سفينه ارزشمند است.[13] كه هم آگاهيهايي از زبان همگاني كليه ايرانيان ارايه شود و هم در مورد زبان محلي تبريز در قرن هفتم و هشتم.
الف: زبان همگاني ايرانيان «فارسي»
ابوالمجد محمدبن مسعود تبريزي از خاندان ملكان تبريز مؤلف سفينه ضمن آنكه خود اهل شعر و ادب بوده برخي از نياكانش اهل ادب و هنر بودهاند پدر وي از رجال و دبيران تبريز در اين عصر شعر ميسرود عم وي نيز شاعر بوده است. يكي از آثار ارزشمند مؤلف كتاب كه خوشبختانه در سفينه هم درج شده است «خلاصه الاشعار» ميباشد. استاد عبدالحسين حائري در مورد آن مينويسد:
«شامل پانصد رباعي از شاعران مشهور در پنجاه باب. ابوالمجد در اين تأليف خويش از مجدالدين ملك محمود (عم خويش) و مجدالدين محمد (پسر عم پدر خويش) نيز چند رباعي دارد. اين رساله مدرك يگانهاي است براي نمونهاي از اشعار جمعي از شاعران كه در جايي ديگر ياد نشدهاند»[14]
علاوه بر مجموعه فوق كه ارزش بسياري از منظر شعر و ادب فارسي در تبريز دارد و مشابهتهايي كه ابواب آن با ابواب كتاب مربوط به حوزه فرهنگي اران «نزهتهالمجالس» دارد قابل دقت اهل تحقيق است مجموعه اشعار برخي از شعراي آذربايجان كه از ايشان جز نامي باقي نمانده است در اين مندج است و نمونههايي منحصر به فرد را ميتوان يافت.
فهرست رسايل سفينه تبريز مرتبط با شعر و ادب فارسي چنين است:
مناظره سرو و آب (رساله 46) مناظره شراب و حشيش (رساله 47) مناظره شمشير و قلم (رساله 49) مناظره زمين و آسمان (رساله 50) مناظره النار و التراب (رساله 51) مناظره السمع و البصر (رساله 52) مناظره نظم و نثر (رساله 53).
گزيده دواوين شعراي هم عصر مؤلف بخش مهم ديگري از سفينه تبريز ميباشد كه به ديوانهاي زير ميتوان اشاره كرد:
ديوان عزليات جلالالدين عتيقي از شعراي قرن هفتم و هشتم تبريز (رساله 117)
ديوان ملك محمود تبريزي از شعراي قرن هفتم تبريز (رساله 119)
ديوان مجدالدين تبريزي پدر مؤلف سفينه تبريز (رساله 120)
قصه مناظره آهو از جلالالدين عبدالحميد عتيقي (رساله 121)
صحبتنامه مثنوي از همام تبريزي (رساله 122)
عشقنامه از ملك الشعرا عزالدين عطايي تبريزي (رساله 123)
خلاصه الشعار اثر خود مؤلف (رساله 133)
علاوه بر موارد فوق كه اختصاصي تبريز و آذربايجان است. گزيدههايي از شاهكار شعر و ادب فارسي در اين سفينه درج شده است از جمله حديقه سنايي، ويس و رامين گرگاني، خسرو و شيرين، ليلي و مجنون، هفت پيكر، شاهنامه فردوسي، رباعيات اوحدي كرماني، لغت فرس اسدي طوسي، كلمات شيخ الاسلام انصاري، پندنامه انوشيروان، عقل سرخ و بانگ مرغان و آثار ديگر شهابالدين سهروري، آثار احمد غزالي، آثار متعدد فخر رازي، آثار خواجه نصير طوسي.
از جمله موارد جالب توجه در سفينه تبريز رساله 167 منابر عتيقي تبريزي است. گردآورنده سفينه كه از كودكي از محبت جلالالدين عبدالحميد عتيقي برخوردار بود «چون آن مخدوم مدظله بر منبر فايده و تذكير ميفرمود» وي سخنان عتيقي را در خاطر ميگرفت و درخانه بر اوراق ثبت ميكرد تعداد اين منابر شصت و شش مورد، به فارسي و تاريخ اول آن رمضان سال 715 تا شوال سال 718 هجري است.[15]
ب: زبان محلي (فهلوي)
در مورد زبان بومي و محلي آذربايجان تاكنون مطالعات بسياري صورت گرفته است انديشمنداني چون استاد دكتر منوچهر مرتضوي، مرحوم كارنك، يحيي ذكا هر يك به بررسي اين موضوع پرداختهاند قديميترين پژوهش علمي در اين مورد رساله آذري يا زبان باستان آذربايجان كسروي است.[16]
اهميت غير قابل انكار سفينه تبريز در اين مورد رساله «امالي» مندرج در آن است. مؤلف رساله امينالدين حاج بله ميباشد كه علاوه بر داشتن مقام عرفان و تكيه بر مسند ارشاد در علوم رسمي فقه و اصول و كلام و عروض پايهاي بلند داشته است. استاد حائري در مورد وي نوشته است:
«وسعت اطلاعات امينالدين حاج بله و جامعيت علمي او از يكي از آثار او كه در سفينه مندرج است به دست ميآيد و آن رساله امالي اوست كه ابوالمجد آن را تدوين كرده است و نام اللطائف اللئالي بر آن نهاده است. در اين امالي مطالب و اطلاعات ويژه تاريخي، ادبي و علمي كم نظيري گرد آمده كه نشان دهنده عمق وسعت و آگاهي حاج بله از دقايق علم و تاريخ است.»
استاد عبدالحسين حائري در اهميت اين رساله عقيده دارد:
يكي از درخشانترين لطائف مندرج در امالي حاج بله گنجينهاي است از فهلويات. بيش از يكصد بيت كه مشتمل بر قطعات پنج بيتي و ده بيتي است در اين سفينه درج شده است. نام جمعي از فهلويگويان مشهور تبريز مانند: ديهون روز ( از قرن ششم) خواجه محمد كحجي (عارف معروف، پهلوان احمد كوهران، پسر علي افتخار، پير حامد ذكر شده است. اين دو تن اخير با لهجه فهلوي (= آذري) سؤال و جواب كردهاند. شرحي تاريخي درباره اصطلاح «فهلوي» تفسير تاريخي واژه اورامنان، شرونيان، نادوكيل در آن آمده، همچنين داستان ملاقت فخر رازي در تبريز با فقيه زاهد (عالم معروف قرن ششم) و پاسخ فقيه به پرسش فلسفي رازي درباره حدوث و قدم به زبان فهلوي است.»[17]
تاكنون مجموعهاي چنين غني از زبان بومي در دسترس پژوهشگران زبان آذربايجان قرار نداشته است با وجود زبان همگاني و فرهنگي فارسي كه وجه مشترك جهان ايراني بوده است انديشمندان ضرورتي در نگارش مطالب به زبان بومي و محلي كه در نواحي ديگر ايران امكان درك آن وجود نداشت، احساس نكردهآند از اين رو آثار بر جاي مانده از زبان بومي در مقايسه با زبان همگاني فارسي بسيار اندك است. آنچه غير قابل انكار است خويشاوندي بين زبانهاي محلي ايران با همديگر ميباشد چون فهلوي، رازي، گيلكي. چنانكه در ملاقات فخر رازي با فقيه زاهد تبريزي و جواب فقيه زاهد مستفاد ميشود.
از زبان فهلوي در اواخر دوره ايلخانان نمونههاي ديگري در دست است و آن سروده شمس مغربي تبريزي است. وي در اواخر ايام حكومت ايلخانان و دوران پرآشوب تيموري حيات داشته است كه در اوايل قرن نهم هجري در گذشته است.[18]
فرجام سخن
با مروري كه بر دو كتاب مهم از دو كانون مهم فرهنگ ايراني صرفاً از باب طرح موضوع صورت گرفت شمايي از فهرست شاعران ايراني اران و آذربايجان در قرن هفتم و هشتم ارايه گرديد بررسي جايگاه اران و آذربايجان در شعر و ادب فارسي موضوع بحث اين مقال نبود با اين حال روشن ميگردد در عصر ايلخانان زبان رسمي و مكتوب در اين نواحي فارسي بوده است كه محصول آن شاعران متعددي است كه آثار ايشان در نزهتهالمجالس و سفينه تبريز درج شده است. در كنار زبان ملي ايرانيان زبان بومي و محلي فهلوي هم وجود داشته كه به دلايل مختلف طي قرون بعد جاي خود را به تركي آذري داده است. البته اين تغيير زبان به معني تغيير هويت و ماهيت ايراني اسلامي در آذربايجان نيست زيرا در امتزاج ايرانيت، تشيع و زبان تركي آذري و ميراث گرانبهاي شعر و ادب كهن سال فارسي ادبيات مرثيه شكل گرفت كه در قرن سيزده و چهاردهم هجري نمونهاي ارزشمند و ماندگاري از خود بر جاي گذاشت به قطع ميتوان ادعا كرد بيش از هفتاد درصد ادبيات مكتوب تركي آذري را مرثيه سالار شهيدان تشكيل ميدهد كه ماهيت كامل ايراني و اسلامي دارند.
[1] ـ به آثار زير ميتوان اشاره كرد:
ـ جمالالدين فقيه، آتورپاتكان «آذربايجان و نهضت ادبي»، تهران، شركت سهامي و انتشارات كتاب ايران علمي، 1346.
ـ ذبيحالله صفها، تاريخ ادبيات فارسي، هشت جلد، تهران، انتشارات فردوسي، چاپ دهم، 1369.
ـ سعيد نفيسي، تاريخ نظم و نثر در ايران و در زبان فارسي تا پايان قرن دهم هجري، دو لجد چاپ دوم، 1363.
ـ محمد ديهم، تذكره شعراي آذربايجان، پنج جلد، مؤلف، نبريز، 69ـ 1367.
[2] ـ پارسي سرايان قفقاز، تهران، بنياد موقوفات محمود افشار، 1370.
[3] ـ دو جلد تبريز، انتشارات مؤسسه تاريخ و فرهنگ ايران، 1357ـ 1355.
[4] ـ نزهته المجالس، تأليف جمال خليل شرواني، تصحيح و مقدمه و حواشي و توضيحات و تحقيق زندگي گويندگان و فهرستها، دكتر محمدامين رياحي خوبي، تهران، انتشارات زوار، 1366.
[5] ـ همان، ص 3.
[6] ـ همان، ص 4.
[7] ـ همان، ص 47.
[8] ـ همان، ص 48.
[9] ـ همان، ص 14.
[10] ـ همان.
[11] ـ دكترمحمدامين رياحي، از 54 الي 101 مقدمه خود به معرفي گويندگان نزهته المجالس پرداخته است اين اسامي از اين صفحات استخراج گرديده است.
[12] ـ سفينه تبريز، گردآوري و به خط ابوالمجد محمدبن مسعود تبريزي تاريخ كتابت 3ـ 721 قمري چاپ عكس از روي نسخه كتابخانه مجلس شوراي اسلامي، با مقدمه عبدالحسين حائري و نصرالله پورجوادي، تهران، مركز نشر دانشگاهي، 1381، ص پنج.
* ـ در اين مورد جناب آقاي دكتر پورجوادي مقالهاي با عنوان «عرفان اصيل ايراني در سفينه تبريز» نگاشتهاند كه در نامه بهارستان، سال اول شماره 2 درج شده است.
* ـ در اين مورد هم مقاله با عنوان «سفينه تبريز و رسميت مذهب شيعه در ايران» نگاشته شده است كه به زودي منتشر خواهد شد.
[13] ـ گروه زبان و ادبيات دانشگاه تبريز وظيفه دارد اين بحث را در قالب چند پاياننامه كارشناسي ارشد و دكترا به صورت علمي بررسي نمايد.
[14] ـ همان، ص هفت مقدمه.
[15] ـ همان، مقدمه استاد حائري، صفحه بيست.
[16] ـ در اين مورد بنگريد:
زبان ديرين آذربايجان، منوچهر مرتضوي، تهران، انتشارات موقوفات دكتر محمود افشار.
[17] ـ همان، ص هشت.
[18] ـ ديوان كامل شمس مغربي (شامل غزليات، ترجيعات، رباعيات، فهلويات) به انظمام رساله جام جهاننما، به كوشش ابوطالب ميرعابديني، تهران، زوار، 1358، صص 263ـ 255.