محمدعليشاه پس از وصول تلگراف شهيد ثقةالاسلام با شرور خواندن آزاديخواهان بر مواضع قبلي خود مبني بر مخالفت با تشكيل مجلس پافشاري ميكرد، در اينجا به فرازهاي مهم اين پاسخ مستبدانه اشاره ميكنيم:
«جناب مستطاب شريعتمدار ثقةالاسلام سلمهاللـه تعالي، تلگراف مفصل آن جناب توسط حشمتالدوله به نظر ما رسيد…
يقين داريم الان هم تصديق داريد كه اردوي دولتي همواره از خود دفاع كرد و هرگز به مقابله و مجادله مبادرت و پيشدستي ننموده كراراً در ضمن احكام كتبي و تلگرافي ما خودمان و جناب اشرف صدراعظم به شاهزاده عينالدوله تأكيد كردهايم حتيالمقدور نگذارند در ميانه به فقرا و ضعفا و اشخاص بيغرض صدمه برسد.
بلكه به طوري اين غائله خانمانسوز رفع و ريشه فساد توسط عقلاي شهر و صلحاي بلد منقطع گردد و زياده بر اينها دولت و ملت از جهالت و غرور معدودي اراذل دچار خفت و خسارت نشود به جهت آنكه صدمه و ضرر جاني و مالي آحاد طرفين هر دو مسلماً به شخص سلطنت راجع است و خدا گواه است ما نهايت تأسف و ملالت داريم كه اين اوضاع ناگوار پيش آمده و طوري كار سخت شد كه محال است بتواند دولت خود را مقهور معدودي اشرار نمايد، كه عليالظاهر به انتشار اباطيل و جعليات خود را محق قلمداد و در باطن از هيچ گونه قتل و غارت و نهب اموال و سفك دماء بيگناهان و مظلومان مضايقه ندارند و اينها تصور ميكنند كه اگر تمام اين اردو متفرق و كليه استعداد يك مرتبه معدوم شود دولت زبون و يا آني از تأديب آنها صرفنظر خواهد كرد و حال آنكه عليالاتصال قشون و استعداد روانه خواهد شد و همان طور كه در زمستانِ به آن سردي در زير چادر ايستادگي كردهاند حالا بر طريق اولي پاي ثبات خواهند فشرد. مطلقاً امكان ندارد اختيارات به دست مشتي رجاله و اشرار واگذار شود، چنان كه در تمام عالم معمول است. مادامي كه اين حالت طغيان و انقلاب آنها ساكن نشود، حكومت نظامي حتماً داير و برقرار خواهد بود… اهالي آذربايجان دُره تاج سلطنت هستند و همهجا نهايت صداقت و رغالب ولايات ايران و خود تبريز مشغول جانثاري و فداكاري هستند… فقط اين حركات وحشيانه منحصر به معدودي اراذل و اوباش شهر تبريز است كه خود را آلت اجراي خيالات مغرضين داشته و اسباب اين همه قتل و غارت شده و يقين بدانيد تا اين شيوه خودسري را به كنار نگذاشتهاند، روز به روز زياده بر ماسبق دچار مشكلات خواهند شد». (زندگينامه ثقـةالاسلام، صص 426 ـ 428)