خانه / مقالات / روزهای ناآرام

روزهای ناآرام

میرزا علی ثقه الاسلام بنا به نوشتۀ تاریخ نویسان دورۀ مشروطه، هم شهرت فراوان و هم محبوبیّت خاصّی در میان مردم داشت و به خاطر آن حاکمان کشور؛ هم مظفرالدّین شاه و هم محمدعلی شاه قاجار به او ابراز ارادت می کردند و نمایندگان آن ها در آذربایجان همانند عین الدّوله از او واهمه داشته و به تذکُّرات و درخواست های او عمل می کردند. به طوری که هنگام روانه شدن عین الدّوله از طرف محمدعلی شاه قاجار به تبریز برای تصدّی حکومت، مردم و مشروطه خواهان به خاطر خلق و خوی خشن و نامناسب او، به مقابله با او پرداختند. در این زمان ثقه الاسلام به نمایندگی از انجمن ایالتی آذربایجان مأمور مذاکره با عین الدّوله شد. مشیرالدّوله؛ رئیس الوزرای حکومت  با ارسال پیامی تهدید آمیز به ثقه الاسلام، از او خواست تا اختلاف به وجود آمده را رفع کند. ثقه الاسلام در پاسخ به این تلگرام، بر مواضع همیشگی اش که از حمایت از مردم خبر می داد تأکید می کند. به سبب مقاومت اهالی شهر، عین الدّوله به باسمنج (روستای بزرگی در نزدیکی تبریز) عقب نشینی می کند و راه آذوقه را به شهر می بندد. ثقه الاسلام در پاسخ به این رفتار نامه ای به عین الدّوله می نویسد که در خلال آن بیان می کند:

«منصور دار عشقم و ترسم که عاقبت بر پای دار برکشد این پایداریم»

…بندۀ بدبخت همیشه فکرم در ترقّی دولت و ملّت و اتّحاد این دو بوده است و برای آبادی مملکت…». عین الدّوله با ریاکاری در پاسخ می نویسد: «…مقصود من در این ایّام پیری که مسئولیّت این أمر بزرگ را  به گردن گرفته ام برای جلب نفع و نِیل مقام نبوده، بلکه برای کسب نیکنامی و تحصیل شرف جاودانی است». ثقه الاسلام که از این پاسخ نتیجه ای نمی گیرد به همراه حاجی سیدالمحقّقین و میرزا حاج آقا میلانی؛ دو تن از بزرگان تبریز به باسمنج رفته و از عین الدّوله می خواهد تا مانع  ورود غلّه و آذوقه به شهرتبریز نشود.

عدم تمکین عین الدّوله از درخواست ثقه الاسلام باعث شد که او طیِّ تلگرافی به محمدعلی شاه، از او خواستار لغو این تصمیم عین الدّوله و توجّه بیشتر به آذربایجان و آذربایجانی شود؛ امّا محمدعلی شاه در پاسخ، حلِّ این مشکل را منوط به ورود عین الدّوله به تبریز و تسلیم شدن مشروطه خواهان به اوامر دولتی می کند و می نویسد: « …مادامی که این حالت طغیان آن ها ساکن نشود، حکومت نظامی حتماً دایر و برقرار خواهد بود…»

پس از به نتیجه نرسیدن وساطت ثقه الاسلام و حل نشدن اختلاف به وجودآمده، جنگ ‌های خونین میان قوای دولتی و آزادی خواهان تبریزی روی داد. در طیِّ یکی از این نبردها، «باسکرویل»؛ معلِّم آمریکایی مقیم تبریز که به آزادی خواهان پیوسته بود، کشته شد و این بهانه ای برای حضور نیروهای خارجی در آذربایجان گردید.

سرکنسول های روسیه و انگلستان که از زمان عهدنامۀ ترکمانچای سایۀ شوم خود را در آذربایجان گسترده بودند؛ به بهانۀ حفظ جان أتباع خارجی و نیز رفع محاصره و قحطی، متّفق شدند که ارتش روس به سوی تبریز حرکت کند. آنان ادعا ‌کردند ورود ارتش تزاری برای اعادۀ امنیّت و تأمین آسایش اهالی بوده و پس از انجام این وظیفه، به روسیه مراجعت خواهند کرد.

ثقه‌‌الاسلام با ابراز نگرانی از این حوادث، به تماس‌ های مکرَّر با عین‌الدّوله پرداخت و تلگراف‌ های مفصّلی نیز به محمد‌علی ‌شاه مخابره کرد و خطر تحقُّق این موضوع را گوشزد کرده و خواست با افتتاح مجلس و بازگشت نظام مشروطه به حلِّ این مشکل بپردازند. او خود در میان مردم با شدّت با حضور قوای روسیه در ایران مخالفت کرد چنانکه در خلال سخنانش گفت و در آثارش نوشت: «راضی هستم مرا در سیبری به شکستن سنگ چخماق وادار کنند اما بیرق روس در این مملکت نباشد».

میللر کنسول روسیه تزاری در تبریز  در میان فرماندهان قشون روس

محمدعلی شاه، سعدّالدوله؛ (رئیس‌الوزرا) را مأمور مذاکره با وزاری مختار روسیه و انگلستان کرد تا از ورود قشون روس به تبریز جلوگیری شود و نیز از انجمن ایالتی آذربایجان درخواست کرد که راه را برای ورود عین‌‌الدّوله به شهر باز کنند تا امنیّت برقرار شود. امّا نه سفارت‌ های روس و انگلیس و نه انجمن، هیچ‌کدام به پیشنهاد شاه عمل نکردند و در نتیجه راه ورود قشون روس به شهر تبریز گشوده شد. پس از این واقعه، مشروطه ‌خواهان در واکنش به اقدامات محمدعلی شاه و به توپ بستن مجلس، با هدایت فکری ثقه‌الاسلام و فرماندهی سردار و سالار ملّی؛ ستارخان و باقرخان، به اعتراض مسلَّحانه پرداختند و در نتیجه شهر تبریز یازده ماه به محاصرۀ قوای دولتی درآمد و به دنبال تسلیم نشدن مشروطه خواهان، دولت وقت از قوای دولت روس درخواست کمک کرد و اینگونه بود که تبریز در ۲۳ آذر ۱۲۹۰ شمسی، به محاصرۀ نیروهای روس درآمد.

درباره‌ی abbasi

همچنین ببینید

شهید ثق‍ه‌الاسلام در صف حامیان مشروطه

زنده‌‌نام ثقـ‍ه‌الاسلام، عالمی اسلام‌شناس و متفکری آزادی‌خواه بود که نه‌تنها آرزوی استقلال و آزادی ایران …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *