خانه / یادداشت / سیاست زبانی در قوانین اساسی جهان و فلسفه اصل ۱۵ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران

سیاست زبانی در قوانین اساسی جهان و فلسفه اصل ۱۵ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران

بر اساس پژوهش­های زبانشناسی بیش از ۵ هزار زبان ارتباطی زنده و فعال وجود دارد که در سراسر جهان پراکنده­اند، از طرفی دیگر بیش از ۲۰۵ واحد سیاسی یا دولت در جهان با قانون اساسی خاص وجود ندارد. پرسش اصلی این است که چگونه می­توان نسبتی مطلوب بین زبان­های متکثر و قانون اساسی واحد ایجاد کرد؟ پاسخ به این مساله سرآغاز ایده اعمال “سیاست زبانی”[۱] در قوانین اساسی است، اهمیت این مساله از آ ن رو افزوده شده که اینک “حق بر زبان” در عمل بخشی از “روایت حقوق بشری”[۲]  شمرده می­شود و رعایت آن یکی از الزامات حکمرانی خوب است. آنگاه که از روایت حقوق بشری و مساله زبان سخن رانده می­شود در واقع پا در روایتی سیاسی از حق بر زبان نیز گزارده­ایم که هم می­تواند زبان را به مثابه میدان مصالحه و همزیستی تعریف کند و هم با بهره گیری ابزاری از آن ملت­ها را به وادی منازعات زبانی و نژادی دراز دامن  گرفتار نماید. در این مقاله با بهره‌گیری از مفاهیم حقوقی و زبانشناسی نخست به تحلیلی از شیوه مواجهه ۱۸۷ قوانین اساسی جهان با مساله زبان و تنوع حاکم بر آنها اشاره خواهد شد، سپس به فلسفه اصل ۱۵ قانون اساسی جمهوری اسلامی می­پردازم و برآنم که قانونگذار اساسی در این اصل در پی سیاستگذاری زبانی یا “سیاست زبانی”[۳] جدیدی به سیاق دولت­های مدرن نبوده بلکه این اصل چیزی جز تصریح به “فرهنگ زبانی”[۴] تاریخی در ایران نیست.

 

واژگان کلیدی: فرهنگ زبانی، سیاست زبانی، قوانین اساسی، اصل ۱۵، سیاست دست­های باز و بسته

۱- language policy

۲- human rights narrative

۱- language policy

۲- language culture

درباره‌ی abbasi

همچنین ببینید

گولاگ (اردوگاه‌های کار اجباری)

پس از پایان جنگ جهانی دوم که هزینه‌های انسانی و مالی زیادی را روی دست …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *